وقتی در شرایط هستید که شما مجبور به پرخاشگری میشوید، احساس آزردگی و بیقراری به شما دست میدهد و فشاری را روی خود احساس میکنید. کنترل رفتار در چنین موقعیتهایی دشوار میشود و امکان دارد که ندانید چه رفتارهای اجتماعی در آن موقعیت مناسب هستند. گاهیاوقات هم برخی از افراد بهطور عامدانه دست به پرخاش و عصبانیت میزنند. مثلا ممکن است شخصی با هدف انتقام گرفتن یا آزار و تحریک شخصی دیگر دست به رفتارهای پرخاشگرانه بزند. پرخاشگری نسبت به خود هم وجود دارد. در هر حال باید تلاش کنید تا علت و ریشهی رفتارهای اینچنینی را در خود کشف کنید و تشخیص بدهید.
دلایل بسیاری میتواند موجبات پرخاشگری شما را فراهم کند:
بهعنوان شخصی بزرگسال ممکن است نسبت به تجربههای منفی زندگی خود رفتارهایی توام با پرخاش از خود بروز بدهید. مثلا ممکن است هنگام ترس و ناامیدی، پرخاشگر بشوید. افسردگی، اضطراب، اختلال استرسی پس از آسیب روانی یا PTSD و سایر وضعیتها و مشکلات روانی هم میتوانند شما را به سمت پرخاشگری سوق بدهند.
بسیاری از مشکلات جسمانی باعث میشوند تا فرد مبتلا، رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز بدهد. مثلا:
آسیبهایی که به مغز وارد میشود نیز میتواند باعث پرخاش و رفتارهای نامعقول در زندگی فرد شود.
آسیبهای مغزی میتواند ناشی از موارد زیر باشد:
مشکلات جسمانی باعث بروز پرخاشگری به شیوههای مختلفی میشود. مثلا اگر به اوتیسم یا اختلال دوقطبی مبتلا باشید، درصورتیکه دچار احساس ترس یا ناامیدی شوید یا نتوانید از احساساتتان صحبت کنید، پرخاشگر میشوید. اختلالات رفتاری هم باعث میشوند تا عامدانه بهدنبال پرخاشگری باشید.
پرخاشگری در کودکان ریشه در دلایل متعددی دارد. مثل:
احتمال دارد که فرزندان شما، رفتارهای توام با پرخاش و خشونتی را که در محیط اطراف خود میبینند، الگوبرداری کرده و اجرا کنند. دلیل دیگر پرخاش کودکان هم میتواند تلاشی در جهت جلب توجه دوستان، خانواده یا معلمان باشد. اگر حواستان نباشد، بهعنوان بزرگتر با نادیده گرفتن یا پاداش دادن به کودک میتوانید موجب تشویق او به رفتارهای پرخاشگرانه بشوید. منظور این است که وقتی دقیقا شیوهی برخورد با کودک در این موقعیتها را ندانید، امکان دارد که ناخواسته او را در مسیر پرخاشگری هدایت کنید.
گاهی پرخاش کودک ناشی از ناامیدی و تردید است و در صورتی رخ میدهد که کودک مبتلا به مشکلات روانی نظیر اسکیزوفرنی یا پارانویا باشد. کودکانی که به نقصهای رفتاری دچار هستند یا در طیف اختلال اوتیسم جای میگیرند نیز گاهی پرخاشگر میشوند. اگر کودک دچار اختلال دوقطبی باشد، ممکن است در مرحلهی جنون (مانیاک) به پرخاشگری روی بیاورد. کودکان افسرده نیز در صورت تحریک اعصاب و احساساتشان پرخاشگر میشوند.
کودکانی که نمیتوانند با احساسات خود کنار بیایند و کنترل درستی داشته باشند نیز احتمالا در رفتارهای خود پرخاش را بروز میدهند. کنار آمدن با ترس و ناامیدی دشوار است. کودکانی که اختلال اوتیسم دارند یا دچار نقصهای رفتاریاند معمولا تجربه پرخاشگری در رفتارهایشان دیده میشود. علت این است که وقتی میترسند و ناامید میشوند، بهدرستی قادر به کشف علت و شرح ماجرا نیستند و همین ناتوانی موجبات پرخاشگری را فراهم میسازد.
کودکان مبتلا به اختلال کمتوجهی-بیشفعالی یا سایر اختلالات مخرب هم درک و توجه کافی ندارند، بههمینخاطر رفتارهایی ناشی از تحریک شدن آنی بروز میدهند که بعضا بهعنوان پرخاشگری شناخته میشود. این واکنشها بیشتر در شرایطی رخ میدهد که رفتار کودک ازنظر اجتماعی زیاد معقول بهشمار نمیرود.
پرخاشگری در نوجوانان بسیار رایج است. مثلا بسیاری از نوجوانان بهشکلی گستاخانه با دیگران بحث میکنند. درهرحال اگر نوجوانی دچار حالات زیر باشد، پرخاشگر تلقی میشود:
در هنگام بحث فریاد بکشد؛
دعوا و جنجال راه بیندازد؛
نسبت به دیگران قلدری کند.
رفتارهای تهاجمی نوجوانان در برخی از مواقع نیز ناشی از موارد زیر است:
بلوغ نیز برای بسیاری از نوجوانان همراه با استرسهای مخصوص به خود است. اگر ندانید که چطور باید با تغییرات بلوغ در نوجوان کنار بیایید، احتمال اینکه او پرخاشگر بشود، بسیار زیاد خواهد بود. درصورتیکه نوجوان دچار وضعیت و مشکلی روانی باشد، در بلوغ پرخاشگر میشود.
برای کنترل پرخاشگری باید ریشه و علت آن را کشف کرد. حرف زدن با شخصی دیگر دربارهی احساساتی که منجر به پرخاش میشود، برای درمان این حالت مفید خواهد بود. گاهیاوقات هم با تغییر حرفه یا سبک زندگی میتوان از احساسات منفی پرخاشگری دور شد. استراتژیهایی برای درمان حالات منفی این مشکل وجود دارد. برای نمونه، میتوان شیوهی برقراری ارتباطات صادقانه و صریح را یاد گرفت تا از پرخاش و تهاجم در برقراری ارتباط دور شوید.
پزشکان معمولا برای رفع پرخاش و تهاجم در افراد، جلسات روان درمانی را توصیه میکنند. مثلا رفتار درمانی شناختی (CBT) به شما در کنترل رفتارهایتان کمک میکنند. به یاری این روش، نوعی مکانیزم برای کنار آمدن با شرایط مختلف آموزش داده میشود. درواقع، عواقب کارهای هر فرد به او گوشزد خواهد شد. گفتوگو درمانی هم روش دیگری است که به درک ریشه پرخاشگری میانجامد و به رفع احساسات منفی نیز کمک شایانی میکند.
در برخی از موارد هم پزشک برای رفع مشکل، دارو تجویز میکند. مثلا داروهای (AEDs) نظیر فنیتوئین، کاربامازپین و… . اگر فردی دچار آلزایمر، اسکیزوفرنی یا اختلال دوقطبی باشد هم از داروهای تثبیتکننده خلق استفاده خواهد شد. تجویز مکملهای اسیدهای چرب امگا 3 نیز رایج است. بنا به علت و ریشهی پرخاشگری، درمانهای متنوعی وجود دارد که باید دربارهی آنها با پزشک صحبت کرد.
توجه
اگر پرخاشگری را درمان نکنید، شدت آن و میزان خشونت شما بیشتر خواهد شد. درمانهای متنوعی برای رفع این مشکل وجود دارد که قبل از آسیب زدن به خود و دیگران باید به کمک پزشک به نتیجهای موثر دراینباره دست پیدا کرد. در موارد بسیار نادری، هیچ دلیلی برای پرخاشگری وجود ندارد. اما اگر ریشه و دلیل پرخاش خود را بدانید راحتتر میتوانید پیگیر درمان باشید و راحتتر زندگی کنید. برای کشف ریشهی پرخاشگری میتوانید از پزشک کمک بگیرید.
چه مواقعی میتوان فهمید که عزیزانمان دچار پرخاشگری مخرب شدهاند یا فقط واکنشی احساسی نسبت به مسائل بروز میدهند؛ تشخیص این موضوع کمی دشوار است، زیرا کسانی که دچار پرخاشگری و رفتارها تند میشوند، معمولا عذرخواهی میکنند و معتقدند که عمدا کاری نکردهاند. بههرحال، رفتارهای پرخاشگرانه بهخاطر تحریک شدن از سوی منبعی شکل میگیرند. ابراز رفتارهای پرخاشگرانه در برخی از شرایط کاملا طبیعی است. مثلا فرض کنید، شخصی مورد آزار و تهدید دیگری قرار گرفته است، در این صورت بدیهی و طبیعی است که با وجود چنین تجربهای شخص دچار پرخاش بشود. برای تشخیص اینکه فردی دچار پرخاشگری شدید و غیرعادی شده یا نه، باید به میزان بسامد پرخاشهای او نیز توجه کرد. اگر توجیه خاص و محرک ویژهای برای ایجاد پرخاش و خشم در شخصی وجود نداشته و میزان بسامد این رفتار هم در او بالا است، یعنی دچار مشکل پرخاشگری شده و واکنشی مقطعی نسبت به فشارها در کار نیست.