نفرت در واقع یک احساس است که بار منفی زیادی برای افراد دارد. جالب است که در پشت روانشناسی نفرت عشق و حسادت هم دیده می شود. شناخت ما از احساساتمان اولین عامل در خود شناسی و مدیریت افکار و احساساتمان است. زمانی که به فردی یا موضوعی احساسی از نفرت پیدا میکنیم، در واقع در حال تجربه احساس نفرت هستیم. اما نکته اساسی و مهم در احساس نفرت و تجربه این احساس، شناخت ما از این امر است که ریشه این احساس چگونه در ما رشد کرده است، به چه میزانی و از چه افراد و شرایطی متنفر هستیم.
در واقع ما به دنبال پیدا کردن ریشه هر عاملی در خود میگردیم و نه پاک کردن هر عامل خارجی که میتواند ما را متنفر و یا خوشحال کند. اینگونه است که احساساتمان را بطور واقعی میتوانیم تجربه کنیم و پس از تجربه با هر حسی میتوانیم آن را مدیریت کنیم و نه سرکوب.
برخی معقتدند که نفرت همان اجتناب است. اما باید گفت تفاوتی میان نفرت و اجتناب وجود دارد.
عمدهترین تفاوت آنها این است که در اجتناب فرد عمداً و با اراده خود از موقعیت خاصی که قبلاً برایش ناخوشایند بوده دوری میکند. بنابراین نقش اراده فرد پیش از مواجهه با موقعیت مورد نظر وجود دارد. اما در احساس نفرت زمانی که فرد با موقعیت نفرتانگیز مواجه شود، دچار علائم خاصی میشود.
این علائم به لحاظ روحی، احساس ترس، عصبانیت، خجالت و فرار از آن موقعیت خاص به شکل ناخودآگاه است.
همچنین برخی علائم فیزیولوژیکی در سیستم قلب مانند تپش قلب، افزایش ضربان قلب و فشار خون وجود دارد. در مورد نفرت همچنین با علائمی در سیستم تنفسی همراه است. در این حالت فرد دچار احساس تنگی نفس، افزایش تعداد تنفس و احساس خستگی مفرط میشود.
به لحاظ گوارشی نیز تهوع، اسهال، دلپیچه، خشکی دهان، لرزش، تعریق و استفراغ به ویژه در کودکان از علائم شایع نفرت است.
برای اینکه بدانید کسی به شما احساس نفرت دارد یا خیر قطعا این حس در رفتار او پیداست. با کمی دقت و ریزبینی روی برخورد او با شما شاید بفهمید که از شما متنفر است یا نه؟ برای مثال:
وقتی اطرافشان هستید لبخند نمیزنند
این اتفاق یک بار و دوبار نیفتاده و به حال و هوای آن روزشان ربطی ندارد. اگر همیشه وقتی اطرافشان هستید لبخند نمیزنند، یک جای کار میلنگد. شاید از شما خوشش نمیآید.
طاقت ارتباط چشمی ندارند
اگر حس کردید موقع مکالمه، همکارانتان از ارتباط چشمی با شما خودداری میکنند علتش این است که میترسند نفرتشان را از چشمشان بخوانید. پس سادهترین کار برایشان این است که جای دیگری را نگاه کنند یا سعی کنند دور و برتان نیایند.
از شما دوری میکنند
اگر دیدید وقتی منتظر آسانسور هستید از پلهها میروند و صبر میکنند شما از ناهارخوری برگردید و بعد به آنجا بروند، نشانههای این است که از شما دوری میکنند و احساس نفرت به شما دارند.
حضورتان را به رسمیت نمیشناسند
روانشناسان معتقد هستند اگر کسی صبحها «صبح بخیر» و عصرها وقتی دارید میروید به شما «عصر بخیر» یا «خسته نباشید» نمیگویند احتمالاً به این خاطر است که از شما خوششان نمیآید.
برای شما شایعه میسازند
این رفتار غیر حرفهای است ولی اتفاق میفتد. پشت سرتان شایعه می سازند چون از شما متنفرند.
تلگرافی حرف میزنند
میپرسید «چه خبر؟» و اغلب با «هیچی» و «خبری نیست» نیست پاسخ میگیرید. در ایمیلهای کاری هم «سلام» و «ظهر بخیر» برایتان نمینویسند و یکراست میروند سر اصل مطلب. شاید احساس تنفر باعث کوتاهی این مکالمات میشود.
زبان بدن منفی دارند
اگر در مواجهه با شما چشمشان را میدزدند، دست به سینه میایستند و وقتی وارد دفتر میشوید چشمشان را از مانیتور نمیگیرند، زبان بدن آنها دارد میگوید که از شما خوششان نمیآید.
حتی وقتی روبرویشان نشستهاید مکاتبه ایمیلی میکنند
وقتی همکارتان از شما خوشش نیاید، سعی میکند ارتباطات شخصی خود را با شما به حداقل ممکن برساند. اگر متوجه شدید ارتباطها به سمت مکاتبات دیجیتالی پیش میرود، در واقع شاهد یک نشانه از احساس تنفر هستید.
در مورد زندگی خصوصی شما سوال نمیپرسند
اگر دیدید با همکاران دیگر در مورد بچهها یا اوقات فراغت و تفریحهایشان صحبت میکنند ولی هرگز مکالمات این چنینی با شما ندارند، نشانه این است که علاقهای به خودتان و در نتیجه زندگی شخصیتان ندارند.
با شما قرار بیرون از محل کار نمیگذارند
تا به حال به ناهار، تفریح خارج از اداره، ملاقات کاری بیرون از اداره در یک کافه با دیگر همکارانتان دعوت نشدهاید؟ آنها از این طریق دارند پیام میفرستند که از شما متنفرند.
مدام ساز مخالف میزنند
توی سر ایدههای شما میزنند. این نشانه این است که دوستتان ندارند. اگر حس میکنید به هر ایده و فکر شما حتی پیش از اینکه جملهتان را کامل کنید حمله میشود، علت آن این است که آنقدر از شما بدشان میآید که با ایدههایتان هم مغرضانه برخورد میکنند، حتی اگر عالی باشند.
شما را در شوخیها شریک نمیکنند
شوخی کردن روشی کلیدی برای تحکیم روابط در محل کار است. وقتی به حلقه داخلی راه داده نمیشوید احتمالاً نشانهی این است که همکاران با شما و در حضور شما راحت نیستند و شما را جزوی از تیم شوخها به حسابتان نمیآورند.
سرکوب کردن احساسات باعث میشود احساسات به طور ناگهانی در جایی دیگر و بوسیله یک عامل محرک دیگر که شاید خیلی هم ربطی به نفرت ما نداشته باشد بازتاب پیدا کند و دامن خودمان را بگیرد. اینجا دقیقا همانجایی است که از خود سوال میکنیم چرا عصبانی شدم، چرا فریاد زدم، چرا بی جهت از او متنفرم، چرا نمیتوانیم شاد باشم، چرا هیچ کسی را دوست ندارم. تمام این سوال ها از جایی بروز پیدا میکنند که ما بر روی احساساتمان سرپوش گذاشته ایم و نخواسته ایم آنها را ببینیم.
نفرت نیز یکی از همان احساساتی است که به دلیل منفی بودن آن در روابط احتماعی، شغلی و عاطفی مان ترجیح میدهیم آن را نبینیم و خود را فردی صلح جو، مهربان و در برخی موارد منفعل و بی تفاوت نشان دهیم. این منفعل بودن و یا نمایشی از مهربان بودن و در صلح بودن، همه رفتارهایی هستند که شاید بتوانیم بر اساس آن دیگران را مهار کنیم اما خود و احساساتمان را نمیتوانیم مهار کنیم و قطعا باید در فرصتی مناسب با آن مواجه شویم.
برای مواجه با احساسات به صورت مثبت و در جریان بودن خود نسبت به احساساتمان، به دنبال روش هایی باشیم که میتواند ما را در مسیر بهتری از شناخت از خود و احساساتمان قرار دهد.
1- متوجه باشیم در چه حالتی و نسبت به چه کسانی دچار احساس نفرت میشویم
شرایط و زمان و مکان را به خوبی تحت نظر داشته باشیم و هوشیارانه نسبت به خود و اتفاقات اطرافمان بیندیشیم و نظاره گر باشیم.
2- از احساس نفرت نترسیم و از ظاهر شدن این احساس هراس نداشته باشیم
تمام انسان ها مملو از احساساتی مثل خشم، نفرت، عصبانیت، تحقیر شدن، شادی و لذت هستند. اگر از مواجه با احساسات و نشان دادنشان هراس داشته باشیم. مجبور به پنهان کردن آن احساس میشویم و دیگر نمیتوانیم ریشه مشکلاتمان را پیدا کنیم.
3- به خودمان توجه کنیم
آیا احساس نفرت ما به هر شخص و یا مکانی خاطره هایی را در ما زنده میکند. ما را به یاد چه خاطره ایی در کودکی و یا رفتار چه کسی با ما میاندازد که اینگونه منقلب میشویم و نمیخواهیم احساسمان را تجربه کنیم.
4- به دنبال حل مسئله مان باشیم
نفرت احساسی نیست که نادیده گرفته شود. زیرا تمام وجود ما را مملو از خشم، کینه، بغض و ناراحتی میکند. اگر بخواهیم نفرتمان را نادیده بگیریم، باید در طول روز تمام این احساسات بد و منفی را با خود حمل کنیم و هر روزه احساس بدبختی بیشتری کنیم. از اینرو باید به دنبال حل مسئله مان که در اینجا نفرت است، باشیم. نادیده گرفتن احساسات منفی، خود و ذهن و زندگیمان را درگیر میکند و هیچ فردی جز خودمان در شرایط آسیب قرار نمیگیرد.
5- به احساس نفرتمان دامن نزنیم.
هرگاه از چیزی، فردی و یا محیطی احساس تنفر کردیم، به دنبال نکات مثبتی نیز در آن فرد و یا محیط بگردیم. دامن زدن به احساسات منفی و غرق شدن در این احساسات و مرور مداوم احساسات منفی باعث میشود صرفا انرژی روانیمان کاسته شود و فقط درگیر خود و احساسات منفی باشیم.
با پیدا کردن و دنبال کردن نکات مثبت در هر فرد و یا مکانی و یا افرادی که این حس را در ما به وجود می آورند، به دنبال احساس جدید و بهتری باشیم. انسان بر اساس روابط اجتماعی و معاشرت هایش تعریف میشود. از این رو نیازمند احساسات مثبت و موجه نسبت به دیگران است تا اینکه مدام درگیر نفرت و خشم و عصبانیت نیز باشد.
6- از عواملی که نفرت را در ما ایجاد میکنند دوری کنیم
اخبار منفی، جنگ، کودک آزاری، حیوان آزاری و شنیدن پیغام های منفی فقط باعث خشم و نفرت ما میشوند. بدون آنکه بتوانیم کار مثبتی در جهت بهبود آنها انجام دهیم. از این رو باید بیش از پیش از این عوامل، اخبار و نکات منفی دوری کنیم و به جای آنها به دنبال فعالیت های مثبتی باشیم که میتواند خیری به دیگران برساند.
کمک های خیریه و مردمی، تلاش برای کمک به کودکان حتی با رساندن یک وعده غذا به یک نیازمند، کمک به کسانی که در زندگی خود گره دارند و سر زدن به بیماران و سالمندان از دسته فعالیت هایی هستند که قطعا امواج و احساسات مثبت و رو به رشدی را در ما افزایش میدهند. در واقع میتوانیم هر بار که احساس نفرت شدیدی به مسئله ایی را تجربه کردیم، به نیازمندی کمک کنیم و یا حیوان بی آزاری را مورد توجه قرار بدهیم.
جا به جا کردن احساس منفی با یک احساس مثبت یک روش درمانی رفتاری است که به واسطه آن بصورت ناخودآگاه متوجه میشویم بجای درگیر بودن با احساس نفرت و خشم و عصبانیت، مدام در حال کمک به دیگران هستیم و قطعا احساست مثبت تری را هم مرور میکنیم.
7- گاهی نیاز داریم کسانی را نادیده بگیریم
نادیده گرفتن افرادی که بی جهت باعث خشم و نفرت ما میشوند نیز یک روش درمانی رفتاری دیگر است که جایگزین مناسبی به جای دیدن و دامن زدن به احساسات منفی است.
خود را سرگرم فعالیت های روزانه و قطعا مثبت کنیم؛ اینگونه است که اگر فردی که باعث نفرت ما میشود، نادیده گرفته شود، خود از رفتارهاش کوتاه میآید و ما نیز به همان میزان مشغول یک رفتار و یک هدف میشویم. در واقع وقت و زمانی برای ایجاد نفرت هدر نداده ایم و بیش از پیش به خود و هدفمان توجه کرده و بالغانه رفتار کرده ایم.
8- همه چیز همانطور که ما فکر میکنیم نیست
شاید فرد و یا مکانی که باعث نفرت ما میشود، در واقع هدفش ایجاد این احساس در ما نباشد. باید به این باور برسیم که تفکرات ما گاها دامن گیر خودمان است و به هیچ وجه همیشه درست عمل نمیکند. اگر ما فکر میکنیم فردی و با شخصی باعث نفرت ما میشود و هدفش هم همین بوده، قطعا ما درگیر تفکر خود شده ایم و تصورات ما همیشه درست نیست.
فرض کنید وارد محیط غریبه ایی میشوید و به یکباره همه میخندند. اولین تصور هر کسی این است که آنها به من خندیده اند اما قطعا در 90 درصد موارد این تصور اشتباه است و در یک همزمانی ورود ما با خنده افرادی که به یک موضوع دیگر میخندیده اند، مواجه شده ایم. به همین سادگی میتوانیم از همه افراد آن جمع متنفر شویم و یا میتوانیم با آرامش دلیل خنده آنها را جویا شویم و با لبخندی از آن شرایط گذر کنیم. اینگونه است که میتوانیم فرصت هایی را که با خوشحالی گذرانده ایم، را با تفکرات اشتباه خودمان به خشم و نفرت تبدیل کنیم.