باور غلط درباره مشاوره روانشناسی

باور غلط درباره مشاوره روانشناسی

5

باور غلط درباره مشاوره روانشناسی

برخی از افراد باورهای نادرستی درباره مشاوره روانشناسی و مراجعه به روانشناس دارند. برخی از این باورها به دلیل عدم شناخت کافی از فرایند روان درمانی و برخی به دلیل عوامل فرهنگی و اجتماعی در ذهن ما ایجاد شده است. البته در سال های اخیر میزان این باورهای غلط کمتر شده است.

مشاوره و روان درمانی فرایندی است که در آن یاد می گیرید ذهن شما چطور کار می کند؛ روان درمانی به شما کمک می کند احساسات، افکار و رفتارهای خودتان را بررسی کرده و بتوانید آنها را تغییر دهید و یا به شیوه ای متفاوت با قبل با آنها مواجه شوید. به کمک روان درمانی می توانید از دست افکار، رفتارها و احساسات آزار دهنده خود خلاص شوید و حس بهتری نسبت به خود و زندگی تان داشته باشید.

ما برخی مواقع برای حل مشکلاتی که داریم، نیاز به کمک داریم. فردی خارج از خانواده که ممکن است یک مشاور و درمانگر باشد.

باورهای غلط درباره مشاوره و روان درمانی

روانشناسان هیچ وقت عصبانی نمی‌شوند

در باور فوق، ما به کلمه هیچ وقت مواجهیم، که یک کلمه مطلق است و این خود اولین نکته منفی درباره این باور است. درباره خصایص روانی و هیجانی انسان‌ها هیچ کلمه مطلقی نداریم، چون انسان موجودی بسیار پیچیده، متفکر و انتخاب‌گر است. ضمن این که عصبانیت جزو مکانیزم‌های متعادل‌ساز روان ‌آدمی است، چرا که اگر همین عصبانیت وجود نداشت انسان به مثابه دیگ بخاری بود که سوپاپ اطمینان نداشت و بنابراین پس از گذشت چندین ساعت از کار این دیگ بخار، ما شاهد انفجار این دیگ می‌بودیم.مهم‌تر از همه این که اگر خشم و عصبانیت به هر دلیلی ابراز نشوند، خود می‌تواند زمینه‌ساز کینه، نفرت، دشمنی و انواع و اقسام بیماری‌های روانی و جسمانی در آینده شود که به مراتب بدتر از ابراز خشم به‌ وجود آمده در آن موقعیت مشخص است. بنابراین چگونه می‌توان انتظار داشت که یک روانشناس که خود به خوبی از عملکرد این فعالیت در ذهن و بدن خویش آگاه است خشم خود را فروخورد تا به او مهر تایید روانشناس زبده را بزنند.بنابراین باور فوق را اصلاح می‌کنیم: روانشناسان هم همچون دیگران عصبانی می‌شوند، اما از شیوه‌های سالم برای ابراز آن بهره می‌گیرند.

مشاوره و روان درمانی فایده ای ندارد

افراد زیادی به اشتباه تصور می کنند که فقط افرادی که بیماری های جدی دارند باید به روانشناس مراجعه کنند. یا آنکه مراجعه به روانشناس یکی از تفریحات افراد ثروتمند است و آنها به روانشناس پول می دهند تا به حرف هایشان گوش کنند و در نهایت هم تغییری در زندگی آنها رخ نمی دهد.همین باور غلط عمومی باعث می شود که اگر کسی به روانشناس مراجعه و نتیجه چندانی نگیرد. این عدم رضایت خود را به کل روانشناسان و فرایند روان درمانی تعمیم دهد. البته معمولا درباره پزشکان چنین باوری وجود ندارد. مثلا اگر فردی از کار دندانپزشک خود راضی نباشد حتما به دندانپزشک دیگری مراجعه می کند. اما نارضایتی از یک روانشناس باعث می شود که کل علم روانشناسی را زیر سئوال ببرد و کلا قید درمان و مشاوره را بزند.واقعیت این است که تحقیقات مختلف نشان داده است که مشاوره روانشناسی موثر است. میزان اثربخشی آن در بسیاری از اختلالات روانی (به جز اختلالات شدید روانی مثل اسکیزوفرنی) به اندازه مصرف دارو است. معمولا  اثرات مصرف دارو موقتی و تا زمان مصرف دارو است، اما مهارت هایی که روانشناس به شما آموزش می دهد یا تغییراتی که در اثر روان درمانی در شما ایجاد می شود، طولانی مدت است.

روانشناسان دیوانه‌اند

این هم یک باور غلط شایع در میان مردم است که به هیچ عنوان علمی و منطقی نیست، چرا که اگر ما بخواهیم یک حکم کلی در ارتباط با گروهی از مردم بدهیم نیازمند آنیم که تحقیق علمی در سطحی وسیع انجام دهیم و با انجام روش‌های آماری ادعای فوق را اثبات کنیم.همانطور که یک مکانیک اتومبیل هنگامی که خودش در معرض نقص فنی قرار می گیرد زودتر از دیگر افراد مطلع می‌شود، این قاعده در ارتباط با روانشناسان نیز صادق است، چرا که آنان به دلیل آگاهی از بیماری‌های روانی، بسیار زودتر مطلع شده و به دلیل اطلاع از مشکلات پیش آمده بر اثر بیماری‌های روانی، خیلی زودتر به سمت و سوی درمان و حل مشکل خویش می‌روند.ما نمی‌توانیم بگوییم چون روانشناسان با بیماران روانی بسیاری درگیرند خود نیز از این بیماری‌ها بی‌بهره نخواهند ماند، به همان دلیل که اشخاصی که در بیمارستان‌ها در بخش مراقبت از بیماران عفونی کار می‌کنند، اگر مراقب خودشان نباشند قطعا مبتلا خواهند شد. بنابراین باور فوق را اصلاح می‌کنیم: روانشناسان همچون دیگر مردمان اگر مراقب خود نباشند در معرض بیماری‌های روانی قرار می گیرند.

ما خودمان روانشناسیم

این جمله‌ایست که کارل راجرز، یکی از روانشناسان بزرگ و پایه‌گذار روانشناسی انسان گرا بر آن معتقد بود. او اعتقاد داشت که هر کس خودش بهترین درمانگر خویش است اما سوالی که پیش می‌آید این است، پس چرا همه روزه تعداد کثیری از مردم به کمک و دخالت روانشناسان نیازمند هستند؟ جواب این است به همان دلیل که همه ما بالقوه می‌توانیم به قله دماوند صعود کنیم، اما به شرطی که شخصی راهنمای ما باشد. یعنی راه را به ما نشان دهد و تجهیزات لازم را به ما معرفی کند.برای حل مشکلات شخصی هم ما نیاز به کمک یک روانشناس ماهر داریم که با ما حرکت کند تا به حل مشکلاتمان نائل شویم. ما نیازمند کمک کسی هستیم که بتواند به ذهن ناهشیار ما وارد شده و از این انبار متروکه پرونده‌های دردناک بایگانی شده گذشته را بیرون آورده و از نو رسیدگی کند. بنابراین باور فوق را اصلاح می‌کنیم: هیچ کس بیشتر از خود انسان به احوالات خودش آگاه نیست اما بدون کمک یک روانشناس هرگز بدان احوالات دسترسی نخواهد داشت.

روانشناسان با یک نگاه می‌توانند همه‌چیز را درباره ما بدانند و حلال مشکلاتند.

این باور، روانشناسان را به جادوگرانی مبدل می‌سازد که قادرند فکر ما را بخوانند، که این موضوع به هیچ عنوان صحت ندارد، چرا که برای شناختن افراد در روانشناسی روش‌های گوناگونی همچون مشاهده، مصاحبه و آزمون‌های روانی در نظر گرفته می شود. در نهایت می‌توان گفت پس از انجام این آزمایش‌ها و آزمون‌ها شاید با احتیاط بتوان گفت از شخص مورد نظر، نیمرخ روانی به‌دست آورده‌ایم، که باز هم در پاره‌ای از موارد بی نقص نخواهد بود. بنابراین باور فوق را اصلاح می‌کنیم: روانشناسان هرگز با یک نگاه نمی‌توانند همه‌چیز را درباره ما بدانند.

روانشناسان نیاز به مشورت ندارند

این هم یک باور غلط دیگر است، چرا که روانشناسان همچون آرایشگران قادر به اصلاح سر خویش نیستند، هرچند که آرایشگر قابلی باشند. مشکلات روانی همیشه صرف نظر از داشتن لایه‌های منطقی از لایه‌ای هیجانی نیز برخوردارند، بنابراین با توجه به اصل نیروگذاری روانی، وقتی بخشی از نیروهای ذهنی ما در هیجانات ما صرف شوند، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که با آگاهی و اشراف کامل دست به حل مسئله بزنیم؛ بنابراین، نیاز داریم از شخص دیگری کمک بگیریم. پس باور فوق را اصلاح می‌کنیم: روانشناسان هم نیاز به مشورت دارند.

روانشناسان دانای کل هستند

متاسفانه این باور به دلیل ضعف حرفه روانشناسی در ایران است، که اگر شما به اکثر روانشناسان شاغل در ایران مراجعه کنید قادرند از مشکل شب ادراری کودکتان تا لکنت زبان همسرتان، دعاوی خانوادگی، ترس و اضطراب و وسواس و… همگی آنها را درمان کنند، در صورتی که در کشورهای پیشرفته شاید هر روانشناس حداکثر در 2-3 موضوع مرتبط تخصص دارد و داوطلبانه اعلام می‌کند که فقط قادر به حل مشکل ترس و اضطراب شماست، نه به عنوان مثال مشاوره شغلی و تحصیلی هم انجام دهد. بنابراین باور فوق را اصلاح می کنیم: هر روانشناسی قادر به حل بعضی از مشکلات خاص و مشخص مراجعانش است.

این صفحه را به اشتراک بگذارید.
نظرات کاربران