طبیعی است که ما انسان ها در مواقعی از زندگی شاد و پرانرژی باشیم، در مواقعی ناراحت یا غمگین باشیم و در مواقعی نیز حالت عادی و خنثی داشته باشیم. هیچ انسانی در تمام مواقع و روزهای زندگی در شرایط یکسان به سر نمی برد و ممکن است حالت های متفاوتی را تجربه کند و صرف داشتن حالت های روحی متضاد نمی تواند دلیلی بر دوقطبی بودن یا دو شخصیتی بودن ما باشد. از سویی دیگر نکته ای که باید به آن توجه کنیم این است که اختلال دوقطبی و اختلال دو شخصیتی، بسیار از یکدیگر متفاوت هستند به طوری که هر کدام به طبقه خاصی از اختلالات روانی مربوط هستند و در ثانی برای تشخیص هر کدام شرایط و نشانه های خاصی وجود دارد و صرفاً از روی برخی علائم ذهنی، نمی توان خود(یا دیگران) را در این طبقات قرار داد. در این مقاله به بررسی این دو اختلال و نشانه های مربوط به هر کدام می پردازیم و بیشتر با این دو اختلال آشنا می شویم.
اختلال دو قطبی(مانیک دپرسیون) در واقع نوع افسردگی است که در آن علائم افسردگی مانند:
با هم در طی دوره هایی رخ می دهد. یعنی یک فرد دارای اختلال دو قطبی در طی چند دوره متوالی(که مدت زمان هر دوره حداقل دو هفته است)، هم علائم افسردگی و هم علائم مانیا را تجربه می کند، اما ین دوره ها لزوماً منظم و به ترتیب(مثلاً سه ماه مانیا سه ماه افسردگی و الی آخر) نیستند. براساس تعداد دوره های افسردگی و مانیا و نیز شدت علائم در هر دوره، انواع مختلفی از اختلال دو قطبی وجود دارد که تشخیص صحیح آنها توسط روانپزشک یا روانشناس متخصص صورت می گیرد.
زندگی و عملکرد یک فرد و یک جسم تنها توسط یک شخصیت کنترل و مدیریت نشود. باید به این نکته توجه کرد که اگر کسی دارای یک شخصیت شاد است اما گاهی به یک باره درونگرا میشود و غمگین میشود به هیچ وجه نمیتوان این را از علائم دوگانگی شخصیتی دانست.
زمانی میتوان گفت که یک فرد به دوگانگی شخصیتی و یا اختلال دو شخصیتی مبتلاست که علائم زیر در آن شخص ظهور کند:
اینکه بیش از یک شخصیت و یا یک هویت آن فرد را و رفتارهای او را در دست بگیرد. دقت شود که منظور از هویتهای مختلف این است که شما در رفتار و تعامل با آن فرد احساس کنید که در زمان مختلف دو فرد کاملا متفاوت را از نظر شخصیتی ملاقات میکنید.
اختلالی که در هویت پیش میآید باعث میشود تا فرد در مقابل واکنشها، افکار، عملکرد و ادراک خود رفتار پایدار و ثابتی نداشته باشد. به همین دلیل است به اختلال دوگانگی شخصیتی، اختلال چند شخصیتی نیز گفته میشود زیرا ممکن است فرد بیش از دو شخصیت داشته باشد.
معمولا در افراد با دوگانگی شخصیتی، یکی از شخصیتها، شخصیت اصلی او را تشکیل میدهد و آن شخصیت اولیه آن فرد است و بقیه شخصیتها، شخصیتهای ثانویه هستند و اختلال را تعریف میکنند. به صورت عامه و در جامعه به این افراد دو شخصیتی میگویند.
دو شخصیتی بودن باعث میشود افراد در به یادآوردن خاطرات دچار مشکلی شوند. شاید جالب باشد بدانید که در برخی از افراد دو شخصیتی ویژگیهایی مانند (نام و نام خانوادگی، جنسیت، تاریخ ها و خاطره ها، سن، زبان و …) در هر کدام از شخصیتها میتواند کاملا متفاوت و در جهتهای مخالف هم باشند و هنگامی که از هویت مجزا صحبت میشود دقیقا منظور همین است که تنها یک نفر و یک شخصیت زندگی او را در دست نگرفته است.
ممکن است فرد در یکی از شخصیت ها یک انسان نیکوکار و صالح باشد و در شخصیت ثانویه رفتار یک فرد ناهنجار را داشته باشد. همین موضوع باعث شده است تا دوگانگی شخصیتی باعث شود افراد در به حافظه سپردن خاطره ها و اطلاعات با مشکل مواجه شوند و همین موضوع باعث شده است تا دوگانگی شخصیتی یکی از بدترین نوع اختلال شخصیت باشد.
در مورد افرادی که این بیماری به صورت حاد باشد اتفاقات عجیب تری رخ می دهد. ممکن است فردی با بیماری دوگانگی شخصیتی در زمان فعال بودن شخصیت اصلی به یکی از دوستان خود زنگ بزند اما هنگامی که شخصیت او به شخصیت ثانویه تغییر پیدا کرد به هیچ عنوان به خاطر نیاورد که به دوستش زنگ زده است، چرا که شخصیت ها کاملا متفاوت از هم فکر و عمل میکنند،
یا شخصی که دکوراسیون منزلش را عوض می کند اما به یاد نمیآورد که خودش این کار را انجام داده است. همه اینها از جمله نمونههایی هستند که چرا فردی با دوگانگی شخصیتی در یادآوری مطالب دچار مشکل میشود.
بیشتر روانشناسان معتقدند که دوگانگی شخصیتی از زمان کودکی در فرد شکل میگیرد و از علت های ایجاد آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
دوگانگی شخصیتی میتواند علت ژنتیکی داشته باشد و سابقه بیماریهای مشابه در بستگان مرتبط باشد. همچنین موارد دیگری همچون سوء استفاده جنسی از فرد در زمان کودکی از مهمترین و شایعترین دلایل افراد مبتلا به دوگانگی شخصیتی است.
مغز کودک، رشد آن و همچنین تربیت کودک نیز میتواند در ظهور این بیماری موثر باشد. خشونتهای خانوادگی، والدینی که الکل مصرف می کنند نیز از دیگر عوامل بروز این بیماری هستند.
کمبود شخصیت: این همان چیزی است که از آن به «احساس عقده حقارت» تعبیر می کنند، بدین معنا که افرادی شخصیت درونی ندارند و هر جا که می روند رنگ همان جا را می گیرند، چون از خودشان اصالت و استقلال ندارند و بر عکس افرادی که دارای اصالت و شخصیت هستند،
در هر جا که باشند، شخصیت مستقل خود را نشان می دهند و هیچ احساس کمبودی هم نمی کنند و آدمهای صاف و رو راستی هستند و بر اساس همان شخصیت مستقلی که دارند، حرفشان را می زنند و چهره حقیقی خود را نشان می دهند و انسانهایی که این گونه نباشند هر جایی بروند، از همه وحشت دارند، ناگهان چهره عوض می کنند و برای خودشان هیچ شخصیتی قائل نیستند.
عدم قناعت: افرادی هستند که دارای شخصیت می باشند، اما از این که خودشان باشند، قانع نیستند، بلکه می خواهند مثل دیگران باشند، در حالی که وضع آن دیگری با آنها تفاوت دارد. چنین فردی می خواهد مثل دیگری گام بردارد،
اما راه رفتن خودش را هم فراموش می کند، یعنی آنچه می تواند باشد نمی شود و آنچه هم می خواهد بشود نمی تواند بشود، برای اینکه خداوند هر کسی را بگونه ای ساخته است و من هم باید همانی باشم که هستم و همان را پرورش بدهم.
تحمیل از طرف اجتماع: گاهی دوگانگی شخصیت از بیرون به انسان تحمیل می شود، مثلاً جامعه در اوضاعی زندگی می کند که اشخاص نمی توانند آزادانه آنچه هستند باشند و آنچه هستند نشان بدهند، ناچار در درون چیزی هست اما در برون چیز دیگری می شود، چون شخصیت ذاتی اش را نمی تواند نشان بدهد.
سودپرستی و منفعت پرستی: گاهی افراد سودجو و منفعت پرست، برای این که منافعشان تامین شود، به هر دسته ای که می رسند می خواهند جزء همان دسته شوند، برای اینکه از آنها سود ببرند.
ضعف و ناتوانی افراد: اشخاصی که ضعیف و ناتوانند، معمولاً صراحت و شجاعت هم ندارند، چون شجاعت و صراحت و یک چهره بودن از اوصاف افرادی است که قوی باشند.
نداشتن یک خط و فکر و مکتب: آدمی که بی خط است هر جا که رود به رنگ همان جا در می آید و بر عکس آدمی که صاحب خطی بوده و مبنا و مکتبی داشته باشد، منافق نمی شود.
از جمله آثار و عواقب دو چهرگی این است که انسان گرفتار یک سلسله از گناهان می شود، برای اینکه آدمی که دو چهره است، باید دروغ بگوید تا بتواند هر دو چهره خودش را حفظ کند، به عبارت صحیح تر باید خائن، کذاب، چاپلوس، ریاکار و متظاهر باشد و دیگر صفت ناپسند.
درمان دوگانگی شخصیت مشابه سایر اختلالات است. این بیماری درمان قطعی ندارد اما توسط داروهای آرامش بخش و یا داروهای کنترل افسردگی میتوان از شدت بروز این بیماری کاست و بسیاری از بیماران مبتلا به دوگانگی شخصیتی با مراجعه به پزشک مربوطه و پیگیری روند درمان تا حدود زیادی توانستهاند که کنترل این بیماری را به دست بگیرند و در جامعه به شکل پایدارتری زندگی کنند.