در آزمون شخصیت نئو نشان داد که برونگرایی به عنوان یکی از ابعاد اصلی آزمون نئو دارای شش خرده مقیاس است. جمع گرایی ، دومین خرده مقیاس این مجموعه می باشد.جمع گرایی، یکی از ویژگی های شخصیت است که با علاقه به پیوستن به گروه های اجتماعی و تمایل به فعالیت ها و کارهای تیمی مشخص می شود.
جمع گرایی، اشاره به ویژگی افراد اجتماعی دارد که از بودن در دورهمی های شلوغ لذت می برند و به راحتی با افراد غریبه، سر صحبت را باز می کنند. به طور کلی می توان گفت جمع گرایی نوعی جامعه پذیری است که اشاره به مجموعه ای از توانایی های فردی و بین فردی دارد که به افراد کمک می کند به راحتی با دیگران کنار بیایند. آنها نه تنها از تعاملات اجتماعی بلکه از کمک کردن به دیگران نیز لذت می برند. همیشه به دنبال کارهای تیمی هستند و محیط های کاری را انتخاب می کنند که به طور منظم، با مردم در ارتباط باشند. رفتاری دوستانه دارند و مهارت های بیان سطح بالا به آنها کمک می کند با هر نوع شخصیتی، ارتباط برقرار کنند. این فن بیان و توانایی درک دیگران آنها را قادر می سازد در کارهای گروهی، موفق شوند.
اما افرادی که جمع گرایی پایینی دارند، معاشرت با تعداد اندکی از دوستان صمیمی خود را به مهمانی های شلوغ، ترجیح می دهند. سرشان توی کار خودشان است. از نظر دیگران، آنها افرادی کم حرف و گوشه گیرند؛ در حالی که ممکن است به این شکل نباشد و با دوستان صمیمی خود، پر حرف باشند. همچنین این افراد، معمولا فعالیت های برنامه ریزی شده و دوستانه را انتخاب می کنند.
جمع گرایی (به انگلیسی: Collectivism) واژه ایست که بر نوع تعامل رفتاری بین افراد , گروهها و یا اقوام مختلف اطلاق میشود که بر رفتار گروهی و تعامل گروهی استوار میشود . جمعگرایی نقطهٌ مقابل فردگرایی میباشد . جمعگرایی بر جامعه و گروه متمرکز میشود در حالی که فردگرایی بر فرد و خواستههای شخصی او استوار است . جمعگرایی بر اساس همین گروه گرا بودن , خواستار کسب هویت از جمع و رفتار طبق الگوهای از پیش تعیین شدهٌ جمعی است و خودانگاشتهای گروهی , خودانگاشتهای فردی اعضا را به وجود میآورند . از جمله شاخصههای جوامع جمعگرا مراسم گروهی , رقصهای دسته جمعی , پدرسالاری و یا پیرسالاری و.. میباشد و به طور کل جوامع جمعگرا خوشنود تر از جوامع فردگرا هستند زیرا بسیاری از اصول زندگی خود را تایید شده در دسترس دارند و نیازی به فهم و اثبات دوبارهً آنها ندارند . در مقابل جوامع فردگرا , بر اصول فردی و چه بسا منافع فردی اهمیت میدهند و این اهمیت به هویت فردی , باعث میشود فرد بسیار تکمیل شده تر از جوامع جمعگرا بار بیاید .[1] گروهی جمعگرایی را در ارتباط با پدیدههای « همه با هم گرایی » و یا « گروهی گرایی » میدانند و « کل گرایی » این دو نظریه به صورت نوعی انسجام بسیار بالای ساختاری , آن را غیرقابل تفکیک مینماید .
اغلب پنداشته می شود آنچه در یک فرهنگ صادق است برای تک تکِ افرادِ درون آن فرهنگ نیز درست می باشد. به عبارتِ دیگر افراد درونِ یک فرهنگِ فرد گرا همگی فردگرا بوده ( فرد محوری ) و آنهایی که در فرهنگِ جمع گرا زندگی می کنند همگی جمع گرا هستند ( جمع محوری ). باید گفت که این دیدگاه همیشه صحیح نیست. تریاندیس و همکارانش (2001) چندین فرهنگ را مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که تنها حدود % 60 افرادی که در یک فرهنگِ فرد گرا زندگی می کنند فرد محور هستند. در فرهنگ های جمع گرا نیز حدود %60 از افراد جمع محور بودند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بینِ خصوصیاتِ یک فرهنگ و افراد درون فرهنگِ مزبور رابطه ی کاملا ً مستقیم وجود ندارد.[2]
روسو در کتاب معروف خود قرارداد اجتماعی مثالی از سیاسیون جمعگرا ارائه دادهاست که در آن به این امر اشاره میکند که جوامع انسانی براساس یک قرارداد ضمنی بین جامعه و اعضای جامعه سازماندهی میشوند و اصطلاح بیانکننده این قرارداد عباراتی مانند قدرت دولتی، حقوق و مسئولیت شهروندان فردگرا و... میباشد که بر اساس «اراده عمومی» انتخاب میشوند .[5] بیشتر این جملات و اصطلاحات توسط جامعه شناسان و فیلسوفانی مانند مارکس و هگل القا شدهاست.
با توجه به گفتههای مویرا گرانت، فلسفه سیاسی جمعگرایی به هرنوع فلسفهای که در آن نقش گروه (گروه مدرسه، بازی، همکلاسی، نژادی، ملی و...) پر رنگ تر از نقش فردی افراد باشد باز میگردد. با توجه به بریتانیکا «جمعگرایی در قرن بیستم معانی و اصطلاحات مختلفی را به خودگرفت گاهی در جلد سوسیالیسم و کمونیسم شد و گاه نیز در جلد فاشیسم فرو رفت. آخرین جنبش جمعگرایی، سوشیال دموکراسی است که به دنبال کاهش بی عدالتی موجود در سرمایه داری بیقید و بند با توسل به مقررات و قوانین دولتی، به اشتراکگیری حقوقی و قوانین مالکیت خصوصی و عمومی میپردازد. در سیستم سوسیالیستی اقتصاد جمعگرایانه، یک بینش برای به حداکثر رساندن منافع جمعی و داراییها را با توسل به حداقل مالکیت خصوصی شخصی و حداکثر برنامهریزی اقتصادی توسط دولت را عنوان میکند. به هر حال، جمعگرایی سیاسی به صورتی مداوم و جدی توسط دولتها پشتیبانی نمیگردد و شاید اصلاً ضرورتی در این کار نباشد.
در این بین یک تفاوت اساسی موجود است که بین تعریف آنارشیستها از جمعگرایی و اینکه خود را جمعگرا معرفی میکنند برمی گردد. تفاوت اساسی آنارشیستها با کمونیستها در تعریف آنها بر سر جمعگرایی، از اینجا شروع میشود که کمونیستها مالکیت خصوصی را انکار کرده و در پی برچیدن آن پیش رفتهاند ولی آنارشیستها، با اینکه مالکیت خصوصی را مرجه نمیدانند، خواستار غیرمتمرکز اداره کردن داراییهای عمومی هستند که این مخالف اصول کمونهای کمونیستی است. با این وجود، برخلاف آنارشیست کمونیست آنها از یک سیستم غیرسرمایه داری برای تولید کالا و پرداخت دست مزد، حمایت میکنند.
کشورهای جنوب شرقی آسیا از نظر جمعگرایی امتیاز بسیار بالایی دارند. کشورهای مانند چین, ژاپن, هند و ... از نظر جمعگرایی بالاترین امتیاز را دارند ولی این تمام ماجرا نیست، داستان انسان مدرن از اینجا شروع میشود که این کشورها نیز روز به روز از جمعگرایی سنتی خود فاصله میگیرند و به طرف فردگرایی پیش میروند. تئوری اجتماع انبوه و فرهنگ انبود یکی از بزرگترین تئوریها در علوم اجتماعی محسوب میشود. تئوری اجتماع انبوه مورد توجه سی رایت میلز واقع شد اما بسیار قبل از او در قرن نوزدهم کیگارد و الکسی دو توکویل به شکلی نوظهور بدان پرداخته بودند. اجتماع انبوه اجتماعی است که همزمان و در مقیاس بالایی هر دو مبحث فردگرایی و جمع گرایی را دارا میباشد. در قرون وسطی حکومت و کلیسا کنترل چندانی بر روی اجتماعات محلی اعمال نمیکردند، مگر در موارد بحران یا به عنوان مثال موقع بروز جنگ. ظهور فناوری جدید و قدرت گرفتن دولتها و توسعه تشکیلات حکومتی از یک سو و همچنین افزایش شدید مهاجرت و فراهم آمدن تحرکات اجتماعی در قرن هیجدهم از سوی دیگر را میتوان سرآغازی برای متلاشی شدن اجتماعات محلی به عنوان آژانسهای کنترل و مهارکننده اخلاقی برشمرد.
کمکم با ظهور شهرنشینی مدرن، جهانی شدن و فناوری جدید اجتماعات انسانی کم رنگ شدند و باورهای منسجم گروهی جای خود را به انگاشتهای فردی افراد از محرکهای بیرونی و اجتماعی دادند. افراد دیگر رغبتی به همررنگی باگروه از خود نشان نمیدادند و پیوسته در پی مستقل ماندن از جریانات گروهی و اجباری و چه بسا دولتی و سازمان یافته بودند. شاید بتوان گفت، جا افتادن قوانینی که پس از حکومتهای کمونیستی و شکست آنها رخ داد (در رابطه با حفظ حقوق شهروندی فردگرایانه برای مالکیت خصوصی) به این روند سرعتی دو چندان بخشید و باعث شد که جوامع بشری آن خواب دیرینه برای یک پارچگی کامل را دیگر هیچگاه نبینند. پسآمد این جریانات اجتماعی و سیاسی نیز منجر به شکلگیری هرچه قدرتمندتر مکاتبی معتدل تر مانند تکثرگرایی (پلورالیسم) شد که برخلاف مکاتب پیشین که سعی در حذف صورت مسئله انسان و جاه طلبی او داشتند، اینبار دست به تعامل و رعایت حقوق فردی و اجتماعی همه نوع جریان، مکتب، فلسفه، دین، نژاد و هرچیز دیگری زدند .[1] جهانی شدن نیز خود به خود خالق جریانی قدرتمند برای حرکت به سوی یک دهکده جهانی را فراهم آوردهاست که با پشت سر گذاشتن مرزهای بشری تمام انسانها را به سوی یک فرهنگ خاص سوق میدهد و طبق پیشبینی بسیاری از جامعه شناسان، این جریان ممکن است منجر به فردگرایی هرچه بیشتر گردد .
بهطور کلی، جمعگرایی در مبحث اقتصاد به این امر توجه دارد که منافع مالکیت باید متوجه گروه باشد تا فرد. مفهوم مرکزی این بحث مربوط است به کمونها که با منافع شخصی دچار تضاد هستند. بسیاری تنها با توجه به مالکیت عمومی و جمعی به این نتیجه رسیدند که باید تولید را در زمره مسائل عمومی قرار داد و این در حالی بود که حتی دیگر کالاها و خدمات نیز میبایست در این مبحث گنجانیده شوند. جمعگرایی اقتصادی دارای ارکان سازماندهندهای مانند دولت نیستند. مثلاً، آنارشیست کمونیستها عقیده به لغو براندازی دولتها دارند و معتقدند که سازماندهی و تولید کالاها میتواند براساس حمایت عمومی و نظارت عمومی برگزار شود.
هر کشور یا تمدنی دارای این دورهگذار بودهاست یا خواهد بود. بخصوص در زندگی پر سرعت امروزی این دورهگذار از جمعگرایی به فردگرایی سرعتی همانند نور به خود گرفتهاست. اما این دورهگذار با سن تقویمی کشورها یا تمدنها رابطه مستقیمی ندارد، بلکه همانطور که پیشتر نیز گفته شدهاست، مربوط میشود به دوره شهرنشینی کشورها. کشورهای اروپایی یا آمریکا سالهاست که این دورهگذار را پشت سرگذاشتهاند و از رهگذر همینگذار تا به حال قوانین بسیاری چه از نظر عرفی و چه از نظر قانونی برای تطابق انسان فردگرای امروزه با جامعه تایید و تصویب شدهاست.
اما کشورهایی مانند ایران که همکنون درگیر دورهگذار از جمعگرایی به فردگرایی هستند، به علت تازه بودن این امر و همچنین پیشرفته بودن قوانین جمعی و سنتی، دچار چالشهای بسیاری در طیگذار از این مسیر شدهاند. ایرانی جمعگرا در مواجهه با نسلهای جدید که احترامی برای قوانین و عرفهای سنتی قایل نیستند، دچار سرخوردگی عمیقی شدهاست زیرا خوشبختی دیرینهاش را از دست دادهاست. این امر امروزه با ظهور مشکلات مالی و معیشتی حاد، انحرافات اخلاقی، سست شدن پایه اعتقادات و... دیگر مشکلات روزمره مردم آمیخته گشتهاست و جامعهای سرخورده و افسرده را پدید آوردهاست. مردم به قوانین اجتماعی احترام نمیگذارند، کینهای عمیق بین قومیتها و همچنین ساکنان شهرها شکل گرفتهاست، انواع تمردهای اجتماعی و مدنی از قوانین حقوق بشر به صورتی قانونی و آشکار صورت میگیرد و.. همه و همه از مظاهر یکی از وجهههایگذار از جمعگرایی به فردگرایی هستند .[1]
نوشتار اصلی: انتقادها از مفهوم فردگرایی و جمع گرایی
1- نیاز به مفاهیمی دقیق تر: در انتقاد از مفهوم فردگرایی فیسک (2002) میگوید:
در مورد فردگرایی" با این نوع دستهبندی رینهولد مسنر، وان گوگ، مهامتا گاندی، مایکل جردن و آدولف هیتلر همگی به عنوان انسانهایی فردگرا در یک ستون قرار میگیرند"!
در مورد جمع گرایی نیز " این نوع دسته بندی تعهدات اجتماعی را با همه نوع گروه و شبکههای ارتباطی ترکیب میکند. در حالی که اشکالِ گوناگونی از جامعه وجود دارد و دلیلی ندارد که یک جامعه به دلیلِ تاکیدِ فرهنگی بر یک نوعِ رابطه، عضوپذیری یا وظایف لزوماً ً سایر خصوصیاتِ دسته بندیِ اویزرمن را نیز دارا باشد. "
2- رابطهٔ فردگرایی و جمع گرایی: در سال 1993 توسطِ تیمِ تحقیقاتیِ تریاندیس و در سال 1996 توسط گلفاند، تریاندیس و چان، تحقیقاتِ هافس تد (1980 و 1983) را مورد حمله قرار داد. تریاندیس و همکارانش، به مشاهده ی درجاتِ مختلفِ فرد گرایی و جمع گرایی در فرهنگهای مختلف پرداختند. یافتهٔ کلیدی آنها این بود که فرد گرایی و جمع گرایی اساساً ً مستقل از یکدیگر بوده و با یکدیگر همبستگی ندارند! این یافته فرضِ هافستد مبنی بر وجودِ یک همبستگی کاملاً ً منفی بینِ فرد گرایی و جمع گرایی را رد میکرد.