چگونگی رفتار ما ریشه در نگاهمان نسبت به خودمان دارد. شخص معلول هم از این قاعده مستثنی نیست. اگر نگاهی که اجتماع و خانواده به او دارند متمرکز بر ناتوانایی هایش باشد، تصویر او نیز از خود منفی خواهد بود. اما باید بر این نکته تاکید کرد که چنین تصویری می تواند با افزایش سطح خودآگاهی فرد نسبت به توانایی هایش، به تصویری مثبت و کارآمد تبدیل شود و در پی آن رضایت و لذت او با وجود تفاوت جسمی با دیگران افزایش یابد.
ما به طور مداوم و پیوسته در معرض پرسش هایی در مورد خودمان هستیم. هنگامی هم که نسبت به طرح این سوالات ناآگاهیم، باز هم با طرح چنین پرسشهایی از خود، کارهای مختلف را امتحان و از بعضی کارها اجتناب می کنیم. به عبارتی، پاسخ ما به این پرسشها، به سوالی بزرگتر و کلی تر باز می گردد، من کیستم؟
پاسخ به این سوال روشن می کند که انسان می تواند درباره خود، توانایی ها و ویژگی هایش به دانش و آگاهی دست یابد و نسبت به خویشتن به عنوان وجودی متمایز از دیگری و فاعل عمل، شناخت دارد.
گرچه هر یک از ما پاسخ های متفاوتی به این سوال می دهیم، اما، پاسخ به سوال من کیستم؟ محور بسیاری از رفتارها و احساسات ماست. به عوان مثال، اگر من خود را کسی بدانم که علاقه ای به درس ندارد، شکست در کنکور، اهمیتی برایم نخواهد داشت اما اگر خود را فرد با استعداد و علاقمند به درس بدانم، شکست در کنکور احساس ناکامی و ناراحتی را در من ایجاد خواهد کرد.
به تعبیر روانشناسانه، توانایی فرد در شناخت خود و آگاهی از خود به عنوان موجودی متمایز را خودآگاهی و پاسخ به سوال من کیستم؟، همان چیزی است که خودپنداره نامیده می شود. هر چه پاسخ افراد به سوال من کیستم؟ دقیقتر باشد، فرد از توانایی خودآگاهی بیشتری برخوردار خواهد بود. چگونگی برداشتی که ما از خود داریم، نقشی مهم و زیربنایی در احساس رضایت از زندگی دارد. بنابراین، تقویت توانایی خودآگاهی و به تبع آن داشتن خودپنداره ای دقیق می تواند فرد را در جهت مقابله با مشکلات و حل آنها یاری دهد.
خودپنداره یا خود انگاره عقیده و یا قضاوتی است که افراد نسبت به خود دارند. به عبارتی دیگر خودپنداره، مجموع ویژگی هایی است که فرد به عنوان یک ویژگی منحصر به فرد آنها را در نظر میگیرد و هنگام توصیف خود از آنها استفاده می کند. البته این ارزشیابی و قضاوت خود، همیشه هم بطور آگاهانه، شفاهی و یا کتبی صورت نمی گیرد. بعضاً این ارزشیابی خود یا همان خودپنداره به صورت احساس در فرد صورت می گیرد. محور اصلی این بُعد از شخصیت عبارت است از نام فرد، سن، جنسیت و تصویر و احساسی که نسبت به بدن خود دارد. البته لازم است ذکر کنیم بعضی از موارد دیگر هم به طور غیر مستقیم مثل: مذهب، جایگاه اجتماعی-اقتصادی، پیشرفت ها و دستاوردهای فرد و... شامل خودپنداره ی افراد نیز می شود.
بزرگترین تحول در زمینه ی خودپنداره، به نظریات کارل راجرز یکی از بزرگترین روانشناسان و نظریه پردازان حوزه ی شخصیت برمیگردد. راجرز «خود» را جزء محوری شخصیت فرد می دانست که در نتیجه ی تعامل فرد با اجتماع رشد میکند و برای رسیدن به ثبات تلاش میکند. او معتقد بود در هر فردی این تمایل وجود دارد که به رشد و خودشکوفایی برسد و این رشد در محیطی امن امکان پذیر خواهد بود. به طور کل خودپنداره یک نظام پویایی است که با اعتقادات و ارزش ها، استعدادها و توانایی های فرد رابطه دارد. این عوامل بر اینکه فرد چه مسیر و رفتاری را در زندگی پیش میگیرد، تاثیر می گذارد.
افراد به وسیله ی همین توانایی ها و ارزیابی هایی که از آنها دارند، می توانند یک برداشت منفی و یا مثبتی را از خودشان شکل دهند. اگر افراد برداشت و خودپنداره ی مثبتی داشته باشند، به این معنی نیست که خود را تماما انسانی کامل و بی نقص میبینند، بلکه به این معنا است که خود را با تمام محدودیت ها، نقاط ضعف و قوت می پذیرند که این تفکر باعث بالا رفتن اعتماد به نفس، سلامت روانی، بهزیستی روانشناختی، رضایت از زندگی، رضایت زناشویی می شود. اما بر عکس فردی که خودپنداره ی منفی را دارد، احساس بی ارزشی، ناتوانی و بی لیاقتی خواهد داشت. همچنین به عقیده ی پژوهشگران ساختار خود پنداره شامل دو قسمت است:
خود واقعی: یعنی دیدگاه فرد از آنچه واقعاً هست
خود ایدهآل: شامل آرزوها، اهداف و استانداردهای شخصی ما از آنچه که دوست داریم باشیم و آنچه می ترسیم بشویم بر میگردد. خود آرمانی یا خود ایدهآل محرکی برای رفتار هایی که فرد انجام م یدهد محسوب میشود و این امکان را به فرد می دهد که به یک ارزیابی از خود برسد.هر چه اختلاف بین این دو ساختار کمتر باشد، فرد از لحاظ روانی فرد وضعیت بهتری را تجربه خواهد کرد.
خودپنداره امری آموختنی و ساختنی است. یعنی هرچه که فرد درمورد خودش می داند، از تجاربی که در گذشته داشته است سرچشمه میگیرد. خودپنداره از رابطه ی فرد با محیط و درونی کردن عقایدی که اطرافیان فرد مثل معلمان و والدین دارند، بدست می آید و دچار تغییر می شود. در نتیجه می توان گفت تجاربی که از اجتماع به دست می آید اهمیت زیادی خواهند داشت. به این معنا که اگر فرد تجارب بدی در گذشته از محیط دریافت کند، خودپنداره ایی منفی و اگر تجارب مثبتی را کسب کند، خودپنداره ایی مثبت را تجربه خواهد کرد. اینکه فرد چه میزان توجه و دیدگاه مثبت از والدین، همسالان و همکاران دریافت می کند، می تواند میزان، کیفیت و پیش بینی موفقیت، توانایی و اهمیت فرد تاثیرگذار خواهد بود.
به طور کل خودپنداره تحت تاثیر عوامل متعددی است (مانند: بازخورد دیگران به خصوص والدین، تعامل های اجتماعی، ارتباط کودک و...) که سعی داریم به بررسی مهمترین عوامل بپردازیم که شامل موارد زیر میشود:
رشد فیزیکی و تحول
این عامل در سال های اولیه ی زندگی هر فرد به طور واضح تری خود را نشان می دهد و ارتباطی قوی میان خودپنداره و تصویر بدنی هم در دختران و پسران دیده می شود. اما با رشد فرد و در اواسط کودکی توصیف فرد از خود، از حالت جسمانی به سمت روانشناختی می رود.
میزان رشد و بلوغ
تغییرات زیستی که بواسطه ی دوره ی بلوغ برای نوجوانان بوجود می آید، تغییرات و کاربردهای زیستی و روانشناختی جدیدی را برای فرد به دنبال خواهد داشت که بر خودپنداره ی فرد تاثیر گذار خواهد بود. در این دوره عواملی مانند افکار و احساسات، میزان استقلال فرد و پذیرفته شده در گروه های همسال، تاثیر بسزایی بر خودپنداره فرد خواهد داشت.
تعاملات اجتماعی
بخش عظیمی از خودپنداره ی افراد توسط تعاملات اجتماعی یا همان اطلاعاتی که از دیگران دریافت می کند، شکل می گیرد و رشد پیدا می کند. تعاملات اجتماعی می توانند بر نحوهی ادراک فرد تاثیر بگذارند. برای مثال، مردان اکثرا خود را در قالبی انفرادی می بینند اما زنان معمولا خود را در قالب فردی می بینند که در یک شبکه ایی از ارتباطات وجود دارد.
روابط و خودپنداره والدین
پژوهش های بسیاری نشان داده اند که کیفیت مثبت روابط عاطفی والدین با فرزندان (از کودکی تا جوانی) در شکل گیری خودپنداره مناسب آنان تاثیر مهمی دارد. نکته حائز اهمیت این است که نه تنها روابطی که فرزندان و والدین دارند بر خودپنداره ی فرزندان تاثیر میگذارد، بلکه خودپنداره ی والدین هم بر خودپندارهی فرزندان اثر غیرقابل انکاری دارد.
همانطور که گفتیم، خودپنداره می تواند تاثیر به سزایی بر زندگی و سلامت افراد در ابعاد مختلف داشته باشد. همچنین بطور عمده ایی رفتار انسان ها تحت کنترل همین بُعد از شخصیت شان است. در نتیجه داشتن خودپنداره ایی مطلوب، می تواند تاثیر حائز اهمیتی بر ارزیابی افراد از آینده، حال، گذشته و بطور کل زندگی داشته باشد. به همین دلیل در اینجا چند تکنیک را برای رسیدن به خودپنداره ایی مطلوب معرفی خواهیم کرد:
به خود به طور واقع بینانه ایی بنگرید
این راه می تواند بر عزت نفس شما نیز تاثیرگذار باشد. در این روش به طوری کاملا واقعا بینانه آنچه که واقعا هستید و آنچه که دوست دارید باشید را ببنید و یادداشت کن که چه ویژگی هایی باشد. در اینجا نکته ایی که اهمیت بسیاری دارد، واقع نگری آن است.
عدم مقایسه
خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. مقایسه تنها وقتی درست است که با خودتان باشد. برای مثال اینکه فکر کنید هیچ وقت نمیتوانید مانند دوستتان در درس ها موفق شوید تنها خودپنداره و همراه با آن عزت نفس شما را نیز کاهش میدهد. این مقایسه باید با خودتان انجام شود تا بتواند تاثیر مطلوبی بر خود پنداره ی شما بگذارد.
خودتان را بشناسید
با خودتان فکر کنید و بدانید که در چه چیزی مهارت دارید و چه چیزی برای شما معنی دار است. اگر در کشیدن نقاشی یا کار با کامپیوتر مهارت دارید، به دنبال آن بروید و دنبال کنید. این عمل باعث میشود که جنبهی منفی خودپنداره شما کاهش پیداکند و دید مثبت تری نسبت و به خود و آینده تان داشته باشید. می توانید ویژگی ها و مهارت هایی که در آن عملکرد خوبی دارید و محدودیت های خودتان را یادداشت کنید و سعی کنید تا خودتان را با محدودیت ها و مهارت های خودتان بپذیرید. همچنین سعی کنید زمان هایی را یاد بیاورید که از مهارت های خودتان استفاده کردید و شرایطی را بهبود بخشیده اید.