یکی از شاخه های بسیار مهم اختلال وسواس فکری_عملی، وسواس تقارن و نظم است که اهمیت بسیار زیادی دارد، اما خیلی کم به آن پرداخته شده است. فرد مبتلا به این نوع وسواس در مورد تقارن داشتن و نظم اشیا وسواس دارد. در زندگی او همه چیز باید به طرزی افراطی تقارن و نظم داشته باشد. مثل مرتب کردن مداوم و مکرر کتاب ها در طبقات کتابخانه و یا تقارن در چیدمان مبلمان و غیره.
این نوع وسواس حتی می تواند در ظاهر افراد نیز ایجاد گردد، بدان معنا که فرد برای ظاهر خویش نیز دائما به دنبال تقارن است. این نوع وسواس می تواند ریشه در ژنتیک افراد نیز داشته باشد. بدان معنا که سیستم فرستنده ی عصبی دوپامین در این نوع وسواس دخیل است. این نوع وسواس معمولا در دوران کودکی و نوجوانی شکل می گیرد و اگر مداوا نشود به همراه فرد باقی می ماند و تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند. این افراد معمولا رفتارهایی اجباری را از خود نشان می دهند که مرتبط با تنظیم درست اشیا در تقارن یکدیگر است. اگر فرد مذکور نظم را در اطراف خود و یا حتی در ظاهرش پیدا نکند و یا نتواند به آن دست پیدا کند، مضطرب و بی قرار می گردد.
افرادی که از وسواس تقارن رنج می برند در وضعیت و نحوه قرارگیری برخی از اشیا ثابت می شوند و هنگام مواجهه با مواردی که به طور صحیح در یک راستا قرار نگرفته اند یا به نوعی ناقص به نظر می رسند احساس ناراحتی و پریشانی می کنند. افرادی که این فرم OCD را دارند وقتی کلماتی که می نویسند به شکل نامطلوبی ظاهر شوند یا در امتداد خط قرار نگیرند، با مشکل رو به رو می شوند.
هر انسانی ممکن است ساعت ها و ساعت ها به موضوعی فکر کند و یا افکار متفاوتی در سر داشته باشد. همه ی ما مسائلی داریم که دائما در مغزمان در حال چرخش هستند. برای بعضی شان زمان زیادی صرف می کنیم و برخی دیگر ناخودآگاه از ذهنمان پاک می شود. مشکلی که افراد دچار اختلال وسواس دارند، این است که افکارشان حالت وسواس گونه به خود می گیرد و نمی تواند جلوی ورود این افکار وسواسی را به ذهن خود بگیرند. آنها وارد یک چرخه ی گریز ناپذیر می شوند. مثلا ابتدا به ذهنشان می رسد که قفسه ی کتاب نظم لازم را ندارد. با آمدن این فکر به ذهنشان دچار اضطراب و نگرانی می شوند و تا قفسه ی کتاب را به نحوه دلخواه و به صورت قرینه نظم ندهند آرام نمی گیرند.
همانگونه که گفته شد، وسواس تقارن شامل یک چرخۀ سه مرحله ای از وسواس، اظطراب و اجبار است. وسواس به افکاری مزاحم گفته می شود که ناخواسته به ذهن فرد وارد می شوند و اغلب بر موضوعاتی که ناراحت کننده یا نامتعارف هستند، متمرکز می شوند. این افکار به طور معمول منعکس کنندۀ احساسات حقیقی فرد نیستند. همۀ افراد ممکن است افکار مزاحم یا وسواس را تجربه کنند در حالی که اغلب بر روی آن متمرکز نمی شوند و به سادگی از کنار آن ها عبور می کنند. اما افراد مبتلا به وسواس تقارن، بر افکار وسواس گونۀ خود بسیار تمرکز می کند و اغلب به واسطۀ آن ها مضطرب خواهد شد. این اضطراب منجر می شود که فرد مبتلا به وسواس تقارن تلاش کند تا برای کاهش این احساسات و مقابله با آن ها راهی بیابد.
در این مرحله اجبار وارد چرخه می شود. اجبار شامل اقدامات و رفتارهایی کلیشه ای یا تشریفاتی است که فرد مبتلا به وسواس تقارن برای برخورد با افکار وسواس گونۀ خود انجام می دهد. این افراد قادرند ساعت های زیادی از روز را به این اجبار تن داده و به فعالیت های تکراری بپردازند. در آغاز این اقدامات اجباری ممکن است تا حدودی اضطراب فرد را کاهش دهند، اما این اضطراب مجددا بروز کرده و اثر اقدامات اجباری از بین می رود. این امر سبب می شود که فرد مبتلا به وسواس تقارن به دفعات متعدد و پر تکراری اقدامات اجباری را انجام دهد و همواره تلاش کند تا آن آرامش را دوباره به دست آورد. چرخۀ تکرارشونده وسواس و اجبار فرد را منفعل کرده و او را از هرگونه اقدامی در راستای رفع آن باز می دارد. افکار وسواس گونه و اقدامات اجباری میتوانند طیفی وسیعی از موضوعات را در بر بگیرند.
آن دسته از مواردی که بر تقارن و نظم متمرکز اند را اغلب وسواس متقارن می نامند. تقارن اصطلاحا به هم ردیف بودن یا مساوی بودن اضلاع یا قسمتی از دو شیء گفته می شود. وسواس تقارن منجر می شود که فرد بر روی اشیاء یا وسایلی که متقارن هستند یا به شکل خاصی مرتب شده اند، متمرکز شود. این اختلال می تواند آن ها را در مورد هر چیزی که با نظم و تقارن مورد انتظار آن ها مطابقت ندارد، درگیر کرده و احساسات ناخوشایندی را ایجاد کند. وسواس تقارن یکی از رایج ترین وسواس های فکری عملی است، به نحوی که حدود 36٪ تا 50٪ از افراد مبتلا به وسواس فکری عملی، آن را نیز تجربه کرده یا می کنند.
افرادی که به اختلال وسواس تقارن مبتلا هستند، اگرچه پس از مرتب کردن اشیاء، احساس آسودگی می کنند اما در غالب موارد احساسات منفی و منزجرکننده ای نسبت به این بیماری دارند و در مقابل آن احساس درماندگی می کنند. زیرا به سبب اضطراب شدیدی که هنگام میل به مرتب کردن اشیاء در آنان ایجاد می شود، قادر به توقف این رفتار نیستند. این امر در مورد همۀ مبتلایان صادق نیست و برخی از آنان رفتار و وسواس خود را منطقی و ضروری می پندارند.
تعدادی از وسواس های رایجی که مبتلایان به وسواس تقارن با آن درگیر هستند را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
آن ها اغلب ترس بسیاری را تجربه می کنند و نگران اند که اگر یک شیء (مانند قاب روی دیوار یا کوسن های مبل) نامتناسب و نامتقارن باشد، ممکن است منجر به بروز اتفاقی ناگوار برای خود یا یکی از عزیزانشان شود. حتی اگر آگاه باشند که به شکل منطقی چنین ترس هایی واقعی نیست و ریشه در واقعیت ندارد، باز هم قادر به کنترل آن احساس نیستند.
این افراد در هنگام مواجهه با اشیاء نامتقارن دچار اضطراب شدید می شوند.
علاوه بر اشیاء، آن ها میل شدیدی به تعادل در راه رفتن دارند و برای راه رفتن بین خطوط سنگ های پیاده رو یا راه رفتن با یک فشار یکسان روی هر پا تلاش می کنند.
تقارن و نظم ممکن است برای بسیاری از افراد جذاب و مهم باشد، اما برای افراد مبتلا به وسواس تقارن، یک دغدغۀ همیشگی است. به نحوی که تا زمانی که تقارن و نظم اشیاء حفظ نشود، آرام نمی گیرند.
اغلب مبتلایان به وسواس تقارن، از وسواس فکری عملی کمال نیز رنج می برند.
این افراد در هنگام نوشتن، تلاش می کنند تا تعداد دقیق کلمات در هر ردیف و در هر صفحه را هماهنگ کرده و آن ها را متقارن نگه دارند. به این منظور ممکن است ساعت های زیادی را صرف کرده تا بتوانند این هماهنگی و تقارن را ایجاد کنند.
مبتلایان به وسواس تقارن، در چیدمان وسایل شخصی و لباس ها درون کمد نیز با همین معضل روبرو هستند و ساعت های بسیاری را صرف تقارن و حفظ نظم آن ها می کنند.
برخی از این افراد از مناطق و فضاهایی که اشکال هندسی متقارن در آن بسیار است، دوری کرده تا مجبور نباشند لبۀ همۀ خطوط را با چشمان خود ردیابی کنند. اما این اجتنا خود نیز نوعی رفتار وسواس گونه و اجباری است.
این افراد علاوه بر تمایل به متقارن کردن اشیاء، گرایش شدیدی نیز به متقارن و متعادل کردن رفتارهای خود دارند. به عنوان مثال، اگر در جایی بنشینند و شروع به حرکت دادن یک پای خود کنند، ممکن است به همان نحو میل شدیدی به حرکت دادن پای دیگر خود نیز داشته باشند.
افراد مبتلا به وسواس تقارن هنگامی که در حال برداشتن چیزی هستند، باید مطمئن شوند که به طور مساوی و با هر دو دست این کار را انجام می دهند.
اختلال همچنین می تواند در غذا خوردن نیز بروز کند. به نحوی که فرد وسواس خاصی در چیدن ظروف و قرار دادن غذاها در آن دارد. برای نمونه در هنگام خوردن سالاد تلاش می کند تا با دقت و حوصله گوجه یا چیز دیگری در قسمتی خاص از ظرف قرار دهم و بعد آن را میل کند.
شک و تردید نسبت خود یک امر متداول در افراد مبتلا به وسواس تقارن است. آن ها بارها و بارها تردید می کنند که کاری انجام داده اند یا نه و به دلیل این تردید به دفعات مکرر آن را تکرار می کنند. این افراد به خود یا حافظه خود اعتماد نداشته و به همین دلیل تکرار را ترجیح می دهند.
میزان و شدت بروز علائم در افراد مختلف و همچنین اثر آن بر زندگی روزمرۀ آن ها متغیر است. برای آن دسته از مبتلایان که محرک های خاص و محدود به برخی موقعیت های ویژه دارند، کنترل علائم ممکن است آسان تر باشد. اما کسانی که وسواس های عمومی داشته و در بسیاری از موقعیت های زندگی روزانه خود با آن مواجه هستند، ممکن است بهبود طاقت فرسایی داشته باشند. اما به طور کلی زندگی کردن با اختلال وسواس تقارن با چالش های بسیاری همراه خواهد بود که مدیریت آن ممکن است دشوار باشد. به نحوی که اگر وسواس تقارن شدید درمان نگردد، می تواند همه جنبه های زندگی فرد را تحت تاثیر قرار دهد.
زمانی که افکار وسواسی به وقوع می پیوندد، تمرکز بر محیط اطراف و هر چیزی جز افکار وسواسی را دشوار می کند و این می تواند منجر به اختلال حواس فرد در محیط کار شود و فرد به واسطه تکرار این بی حواسی، شغل خود را از دست بدهد.
تلاش برای تمرکز بر روی نظم و ترتیب و تقارن اشیاء وقت بسیاری را از افراد مبتلا به این اختلال گرفته و می تواند در فعالیت های دارای بازه زمانی مانند ساعت شروع کار، رفتن به مدرسه و… مشکل ایجاد کند. بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال وسواس تقارن، از نظر اجتماعی منزوی هستند و دامنه روابطشان بسیار محدود است. اما همان روابط محدود و موقتی نیز به واسطه رفتارهای ناشی از این اختلال با مشکل مواجه شده و گاهی از بین می رود.
زندگی کردن با این اختلال دشوار، می تواند باعث کاهش سطح اعتماد به نفس فرد و ایجاد احساس خود کم بینی در او شود. مبتلایان به وسواس تقارن ممکن است دچار تعارض هویتی شوند و به یاد نیاورند که پیش از داشتن این اختلال چگونه زندگی کرده اند. اثرات ناشی از وسواس تقارن می تواند احتمال ابتلا به افسردگی و بی معنایی را در فرد افزایش دهد.
وسواس تقارن تاثیر بسیار زیادی بر روی عزت نفس کودکان دارد. کودکانی که مدت زیادی را با رفتارهای وسواس گونه ی خود سپری می کنند، بخش مهمی از دوران رشد خود را از دست می دهند و دیگر نمی توانند مهارت های لازم را به خوبی به دست بیاورند. به علاوه این نوع وسواس باعث ایجاد استرس، افسردگی، بی قراری، مشکلات اجتماعی و حتی افت تحصیلی در کودکان می شود. پرخاشگری نیز یکی دیگر از اثرات منفی وسواس تقارن است.
اگر علائم و نشانه های وسواس تقارن را در خود مشاهده کردید، لازم است چند نکته را به خاطر بسپارید و اقداماتی را انجام دهید:
علائم خود را دنبال کنید
یکی از نخستین گام ها، دنبال کردن علائم است. علائم خود را با یادداشت و آن ها در میان رفتارهای خود ردیابی کنید و سعی کنید دریابید که چگونه آن ها بر شما اثر می گذارند یا چطور به شکل منظم به وقوع می پیوندند. این کار هم به شما و هم به پزشکی که به آن مراجعه می کنید کمک خواهد کرد.
مشورت کنید
بهتر است در این باره با کسی که معتمد شما است، صحبت کنید. اجازه ندهید علائم ناشی از وسواس تقارن شما را منزوی کند. گفتگو با فردی که به او اعتماد دارید، مانند یک دوست یا یکی از اعضای خانواده، به شما کمک می کند تا کمتر احساس تنهایی کنید.
مطالعه در رابطه با وسواس نظم و تقارن
پس از تشخیص علائم اولیه خود بهتر است بیشتر در این باره تحقیق کنید. انجام این تحقیقات می تواند به شما کمک کند تا بهتر بدانید در چه شرایطی قرار گرفته اید. همچنین این امکان را فراهم می کند تا دلایل آنچه را که تجربه می کنید بهتر درک کنید. هر چه اطلاعات بیشتری در مورد اختلال خود داشته باشید، آمادگی بیشتری برای مقابله با آن خواهید داشت.
از روانشناس کمک بگیرید
به هیچ وجه به این فعالیت ها اکتفا نکنید و به دنبال درمان باشید. ممکن است احساس خوبی به این امر نداشته باشید و آن را واقعاً ترسناک بدانید، اما باید آن را انجام دهید. به خاطر داشته باشید که پیگیری درمان راهی است که می توانید به کمک آن، به زندگی طبیعی بازگردید و بر بیماری خود غلبه کنید. اگر از پیش تحت مراقبت یک متخصص بهداشت روان هستید، میتوانید با طرح موضوع و کمک خواستن از او به دنبال درمان باشید. موارد دیگری مانند مراجعه به دفاتر خصوصی روان درمانی یا استفاده از یک شبکه های آنلاین نیز موثر است.
مدیریت وسواس تقارن
لازم است بیاموزید که چگونه علائم خود را مدیریت کنید. هنگامی که درمان را آغاز کردید، باید بسیار فعال باشید. درمان وسواس تقارن نیازمند تلاش و فعالیت بسیار است. ضروری است که به طور فعال در جلسات درمانی خود شرکت کنید و تکالیف سفارش شده را به خوبی انجام دهید. پس از پایان جلسات می توانید خودتان آن ها را ادامه دهید با گذشت زمان از علائم خود بیشتر آگاه می شوید و شروع به شناسایی افکار خود خواهید کرد. این به شما کمک می کند تا با این افکار وسواسی مقابله کرده و احساسات خود را قبل از رسیدن به یک نقطه بحرانی کنترل کنید.
فراموش نکنید که در طول مسیر درمان با خودتان مهربان باشید. این یک پروسه یادگیری است، به این معنی که ممکن است گاهی اشتباه کنید و یا شکست بخورید. شکست ها نیز بخشی از این یادگیری هستند. این که چگونه بتوانید پس از یک شکست دوباره شروع کرده و به راه خود ادامه دهید، مهمتر است.
داشتن یک حامی و پشتیبان در این مسیر بسیار تسهیل کننده است. هرچه حمایت بیشتری دریافت کنید، زودتر نتیجه می گیرید. می توانید از کسانی که دوستشان دارید کمک بگیرید. شرایط خود را برای آن ها شرح دهید و اجازه دهید آن ها در کنار شما حامی شما باشند. ممکن است این افراد تنها کمک های عملی انجام دهند، مانند رساندن شما به محل درمان. یا تنها به حرف هایتان گوش فرا دهند. به هر حال حضور آن ها بسیار اثرگذار خواهد بود. گفتگو با افرادی که درگیر اختلال مشابهی هستند و مانند شما پروسه درمان را طی می کنند، نیز می توانند بسیار مثبت باشد. می توانید در کنار یکدیگر بمانید و حتی دوستی های مداومی ایجاد کنید. حتی می توانید از طریق شبکه های اجتماعی یا انجمن های سلامت روان، پشتیبانی آنلاین دریافت کنید.
همان طور که قبلا عنوان شد، اختلال وسواس تقارن هم وسواس را شامل می شود و هم اجبار در عمل را. یعنی فرد هم دچار افکار مداوم و مزاحم و اضطراب و پریشانی است و هم بر اثر آن افکار رفتارهایی را برای نظم و تقارن بخشیدن به اشیا انجام می دهد.
درمان این نوع اختلالات روانشناختی نیاز به فرد متخصص دارد و هر فردی نمی تواند آن را به درستی درمان نماید. در این مواقع فرد می بایست به روانشناس و روانپزشک مراجعه نماید.
گاهی اوقات میزان وسواس نظم و تقارن به اندازه ای بالاست که می بایست تجویز دارویی صورت بگیرد.
یکی دیگر از روش های مورد استفاده در این نوع وسواس روش شناختی رفتاری است. در این روش روانشناس بر این موضوع تمرکز دارد که چگونه افکار، باورها و تمایلات فرد بیمار بر احساسات و رفتارهای وسواس گونه تاثیر دارند.
روش دیگری که برای درمان این نوع وسواس مورد استفاده قرار می گیرد، روش مواجهه و پیشگیری از پاسخ است. در این روش روانکاوتان به شما کمک می کند تا به عمد خودتان را در موقعیتی قرار دهید که شما را عذاب می دهد و در آن مضطرب می شوید و در آن حالت از شما می خواهد که اضطراب به وجود آمده را تحمل کنید. در این روش شما متوجه می شوید که احساسات ناراحت کننده نهایتا از بین می روند، حتی اگر شما آن کارهای وسواس گونه را انجام ندهید.
روش دیگر درمانی نیز درمان شناختی است. این روش ابتدا به شما کمک می کند تا احساسات منفی را که در مورد خودتان دارید، شناسایی نمایید و بعد به شما کمک می کند تا آنها را تغییر دهید. با تغییر این نوع احساسات وسواس گونه، پاسخ ها و رفتارهای بی فایده ی فرد تغییر می یابد و به تعادل می رسد.