پرخاشگری معطوف به خود ممکن است به صورت خود کشی نیز جلوه کند که این حالت با خودآزاری فرق دارد که فرد با مرگ خود قصد انتقام گرفتن، عذاب وجدان و درد دادن به دیگران را دارد.
عده ای از روانشناسان (مثلا فروید) معتقدند پرخاشگری ذاتی بوده و در درون همه انسان ها به صورت یک نیروی نهفته وجود دارد که در صورت عدم تخلیه انباشته می شود.
طرفداران ذاتی بودن پرخاشگری، ورزش کردن و تخلیه انرژی از راه جامعه پسندانه را نقطه مقابل تخلیه نامطلوب (یعنی تخریب اموال و قتل) عنوان می کنند.
عده دیگری از نظریه پردازان نیز به نقش یادگیری در پرخاشگری معتقد بوده و مخالف ذاتی بودن آن هستند.
وقتی در شرایط مجبور به پرخاشگری قرار میگیرید احساس آزردگی و بیقراری به شما دست میدهد و فشاری را روی خود احساس میکنید. کنترل رفتار در چنین موقعیتهایی دشوار میشود و امکان دارد که ندانید چه رفتار اجتماعی در آن موقعیت مناسب است. گاهی ممکن است شخصی با هدف انتقام گرفتن یا آزار و تحریک فرد دیگر دست به رفتارهای پرخاشگرانه بزند. پرخاشگری نسبت به خود شخص نیز وجود دارد. فرد باید تلاش کند تا علت و ریشه رفتارهای اینچنینی را در خود کشف کند.
فرایند خشم و پرخاشگری پنج مولفه دارد که از هر کدام اطلاعات زیادی می توان به دست آورد . اولین مولفه احساسات پیش از خشم می باشد خجالت زدگی ، گناه ، نا امیدی ، آزردگی و اضطراب و حتی احساسات بدنی مانند فشار در شکم ، شانه و فک و صورت می تواند پیش در آمدی بر بیرون ریزی خشم باشد . افزایش دمای بدن ، سنگینی قلب ، سر درد و لرزش آغاز گر انفجار خشم می باشند . رفتار پرخاشگرانه قادر است تمام این احساسات ناخوشایند را به تعلیق در آورد.
دومین مولفه افکار محرک است که شامل خاطرات و تصاویر دردناک که به واسطه ی حادثه ای سرکوب شده اند و دوباره به یادمان می آیند. تجدید خاطرات آسیب ها ، شکست و فقدان های گذشته ممکن است ناخوشایند بوده و تلاش برای اجتناب از آن ها شود . افکار محرک اغلب شمارا فردی قربانی نشان داده و درد و رنج را به گردن فرد دیگری می اندازد و برچسب هایی مانند احمق ، نالایق ، خود خواه به شما می چسباند . سومین مولفه برانگیختگی بدنی می باشد که ممکن است به تدریج یا به شکل موجی ناگهانی از بیرون ریزی باشد.
و مولفه بعدی انگیزه ای برای اقدام شکل می گیرد که این اقدام اغلب از افکار محرک و برانگیختگی بدنی شکل می گیرد و در نهایت رفتار پرخاشگرانه که آخرین و مخرب ترین بخش می باشد که با فریاد زدن، مقصر دانستن دیگران ، پرخاش کردن ، کتک زدن ، شکستن اشیا و … است حتی قطع کردن صحبت ، طعنه زدن ، غیبت کردن ، فاصله گرفتن جسمی و عاطفی از موارد دیگر باشد.
پرخاشگری ابزاری : به نوعی پرخاشگری پنهان، تهاجمی یا کنترل شده می باشد که با سطوح پایین برانگیختگی همراه است و عموما هدفی غیر از آسیب رساندن بدنی را دنبال می کند. پرخاشگری ابزاری برای آسیب رساندن به کسی برای به دست آوردن چیزی است. به عنوان مثال زورگویی که به کودک برخورد می کند و اسباب بازی هایش را می دزدد ، تروریستی که برای رسیدن به هدف سیاسی غیرنظامیان را می کشد و یک قاتل اجیر شده نمونه های خوبی از تجاوزهای ابزاری است.
پرخاشگری انفعالی : که به منظور صدمه و آزار رساندن به دیگری ابراز میشود و هدف آن صرفا آزار رساندن است. مثلا کودکی که برادر و خواهر خود را میزند
مثال هایی از پرخاشگری ابزاری
اگرچه نتایج منفی پرخاشگری جسمی شاید بارزتر باشد ، اما پرخاشگری غیر فیزیکی و ابزاری هزینه هایی نیز برای قربانی دارد. کریگ (1998) دریافت که کودکانی که قربانی قلدری شده اند در مقایسه با سایر کودکان افسردگی ، تنهایی و اضطراب بیشتری نشان دارند. در بریتانیای کبیر، گزارش شده که 20٪ از نوجوانان توسط شخصی که شایعات آزار دهنده ای در مورد آنها ایجاد می کند، مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و براساس گزارشات (شارپ ، 1995) مشخص شده است که دختران قربانی پرخاشگری غیر فیزیکی بیشتر در معرض رفتارهای مضر مانند سیگار کشیدن یا خودکشی قرار می گیرند.
پرخاشگری می تواند اهداف مختلفی را دنبال کند ، از جمله:
نوجوانی که به عنوان مرحله ای میان کودکی و بزرگسالی قرار دارد از نظر روانی و جسمانی فرد با تغییرات زیادی مواجه است.
افزایش مسئولیت و به دنبال آن استقلال در کنار تغییرات فیزیکی و هورمونی باعث افزایش احتمال رفتار پرخاشگرانه در این سن می گردد.
علاوه بر این رفتار پرخاشگرانه بخصوص در نوجوانان پسر می تواند نشانه ای از قدرت و شجاعت او تلقی شده و باعث پذیرش او به عنوان رهبر گروه (در میان همسالان) گردد.
در جوانی معمولا پرخاشگری در مواجه با ناکامی رخ می دهد.
شکست در روابط عاشقانه، تحصیل و کار می تواند باعث خشم و به دنبال آن افزایش رفتار پرخاشگرانه گردد.
همچنین در میان سالی که افراد با بحران میان سالی رو به رو هستند بخصوص در زنان احتمال افزایش استقلال شخصیتی و رفتار پرخاشگرانه وجود دارد.
دوران کهنسالی نیز مانند سایر مراحل دلایل مختلفی برای پرخاشگری دارد.
افزایش حساسیت روحی و زود رنجی در کنار مشکلات مربوط به سلامتی جسمانی و کاهش استقلال و احساس درک نشدن را می توان از جمله دلایل پرخاشگری در سالمندان مطرح نمود.
از آن جایی که پرخاشگری معمولا در برخورد با رفتار یا اشتباه دیگران و احساس بی عدالتی یا پایمال شدن حق مان که منجر به ناکامی در دست یابی به اهداف مان شده، رخ می دهد،
بنابراین یادگیری مهارت های حل مسئله به جای واکنش آنی تخلیه خشم با پرخاشگری، موثر است.
در نظر گرفتن راه حل های مختلف و اتخاذ بهترین تصمیم در کنار کم و تعدیل کردن انتظارات مان از دیگران در کنترل پرخاشگری نقش بسزایی دارد.
به هنگام خشم و موکول کردن تصمیم گیری یا اقدام به زمانی دیگر، یک روش مدیریت رفتار پرخاشگرانه می باشد.
معاشرت با افراد صبور که خود کنترلی بالایی در رفتارشان دارند در ایجاد این خلق و خو و افزایش درایت تان هنگام تصمیم گیری کمک کننده است.
همچنین، ابراز نارضایتی و بیان انتظارات خود به صورت مستقیم، جرات مندانه اما نه پرخاشگرانه
و جلوگیری از جمع شدن دلخوری ها، در کنار افزایش صمیمیت، نقش بسزایی در کاهش رفتار پرخاشگرانه در خانواده دارد.
ورزش و تخلیه هیجان به شکل مطلوب، ریلکسیشن و آرام سازی عضلانی نیز از دیگر راه کارهای پیشنهادی برای کاهش رفتار پرخاشگرانه می باشد.