روانشناسی شخصیت

روانشناسی شخصیت

5

روانشناسی شخصیت

روانشناسی شخصیت

روانشناسی شخصیت شاخه مهمی از روانشناسی است و به شخصیت و منحصر به فرد بودن افراد می پردازد.
شخصیت به عنوان مجموع خصوصیات (صفات) پایدار انسانی درک می شود.
روانشناسی افتراقی به تفاوت در ویژگی های روانشناختی تجربیات و رفتار افراد می پردازد.
مهمترین نظریه شخصیت تا به امروز، مدل پنج بزرگ (که به عنوان مدل پنج عاملی یا مدل OCEAN نیز شناخته می شود) است.
ویژگی های مدل پنج بزرگ عبارتند از: گشودگی به تجربه، وظیفه شناسی، برون گرایی، موافق بودن و روان رنجوری.
"خودشیفته"، "درونگرا"، "تند مزاج" چنین عباراتی اغلب در زندگی روزمره هنگام صحبت در مورد شخصیت افراد استفاده می شود.

معمولاً زمانی که مثلاً یک "شخصیت قوی" یا "شخصیت جالب" ذکر می شود، رتبه بندی گنجانده می شود.

چند میلی ثانیه پس از اینکه شخص برای اولین بار یک شخص را می بیند، به طور خودکار تصویری از شخصیت خود را بر اساس ظاهر و رفتار بیرونی خود شکل می دهد. بنابراین ارزیابی شخصیت افراد دیگر برای ما معنادار به نظر می رسد.

شخصیت چیست؟

چه چیزی ما را به عنوان یک فرد تعریف می کند و چه چیزی ما را از سایر افراد متمایز می کند؟ دقیقاً این سوالات است که روانشناسی افتراقی و شخصیت به آن می پردازد.
روانشناسی شخصیت به سادگی توضیح داده شده است
روانشناسی شخصیت یکی از موضوعات اساسی روانشناسی است. روانشناسی شخصیت اغلب همراه با روانشناسی افتراقی ذکر می شود زیرا موضوعات همپوشانی دارند.
اگر شخصیت فرد دیگری را در زندگی روزمره قضاوت کنید، کلمه ماسک مناسب است: شما تصویری از این شخص را بر اساس ظاهر و رفتار قابل مشاهده بیرونی شکل می دهید. شما از این تصویر برای استنباط ویژگی های فردی که نمی توانید آنها را ببینید استفاده می کنید - شخصیت او. شناخت شخصیت افراد به پیش بینی رفتار او کمک می کند. همانطور که مثال زیر نشان می دهد، پیش بینی اینکه دیگران چگونه رفتار خواهند کرد، برای بقای ما حیاتی است:

فرض کنید شما یک مرد ماقبل تاریخ با دوست خود در جنگل هستید و با یک ببر دندان صابر ملاقات می کنید. دو نفر از شما می توانید مبارزه کنید و ببر را شکست دهید. با توجه به تجربیات قبلی، دوست خود را نسبتاً مضطرب قضاوت می کنید و انتظار دارید که فرار کند. به تنهایی هیچ شانسی در برابر ببر شمشیر دندان ندارید. پس دوبار فکر نکنید و فرار کنید.

در روانشناسی، اصطلاح شخصیت به هر دو ویژگی قابل تشخیص بیرونی و درونی اشاره دارد که مستقیماً قابل مشاهده نیست.
شخصیت به عنوان مجموع خصوصیات (صفات) پایدار انسانی درک می شود. این ویژگی فردیت یک فرد را در مقایسه با سایر افراد با فرهنگ و گروه سنی مشابه توصیف می کند.

اهداف روانشناسی شخصیت

اهداف روان‌شناسی شخصیت، بررسی ویژگی‌ها (ویژگی‌های) پایدار انسان و ارتباط آن‌ها با تجربه و رفتار انسان است. سوالات معمول در روانشناسی شخصیت عبارتند از:

  • ارتباط بین برون گرایی و موفقیت حرفه ای چیست؟
  • آیا هوش و تجربه ذهنی استرس مرتبط هستند؟
  • کدام ویژگی های شخصیتی باعث ایجاد افسردگی می شود؟

اگرچه هوش یک موضوع تحقیقاتی مهم در روانشناسی شخصیت است، اما یک زیر حوزه از شناخت نیز می باشد. بنابراین توضیحات مفصلی در مورد "تفکر و هوش"، "نظریه های هوش" و "اندازه گیری هوش" خواهید یافت.

روانشناسی شخصیت متفاوت

از نظر محتوا، موضوع روانشناسی شخصیت به شدت با روانشناسی افتراقی همپوشانی دارد. بنابراین، هر دو حوزه روانشناسی اغلب در یک موضوع، "روانشناسی متفاوت و شخصیت" بررسی می شوند. اما اگر دقیق‌تر نگاه کنید، می‌توانید تفاوت‌ها را ببینید: در حالی که روان‌شناسی شخصیت عمدتاً بر منحصر به فرد بودن افراد تمرکز می‌کند، روان‌شناسی افتراقی در درجه اول به تفاوت‌های بین افراد می‌پردازد:

روانشناسی افتراقی

روانشناسی افتراقی به تفاوت در ویژگی های روانشناختی تجربه و رفتار بین افراد می پردازد.

سوالات روانشناسی افتراقی به موارد زیر می پردازد:

  • تفاوت های بین فردی در شخصیت (یعنی بین افراد)
  • تفاوت های درون فردی در شخصیت (یعنی تغییرپذیری در طول زمان در یک فرد) و
  • تفاوت های بین فردی در تغییرپذیری درون فردی شخصیت.

نظریه های روانشناسی شخصیت

مسئله شخصیت صدها سال است که مردم را به خود مشغول کرده است. در طول سال‌ها، نظریه‌های متنوعی برای توصیف و توضیح شخصیت ارائه شده است. در بخش بعدی با مهمترین تئوری های شخصیت امروزی آشنا می شوید.

در بخش «مدل‌های شخصیتی» توضیحات مفصلی در مورد همه نظریه‌های شخصیتی ارائه شده در اینجا خواهید یافت. به عنوان مثال، برای عمیق‌تر شدن روی «نظریه مالکیت» یا «نظریه هانس آیزنک» در زیر «نظریه‌های روان‌شناختی» کلیک کنید!

از پزشک یونانی بقراط (460-377 قبل از میلاد) اغلب به عنوان بنیانگذار روانشناسی شخصیت نام برده می شود. بقراط تئوری چهار شوخ طبعی را پایه گذاری کرد: خون، بلغم، صفرای سیاه و صفرای زرد. با این حال، او هرگز به ارتباط بین مایعات بدن و ویژگی های انسانی یا حتی شخصیت اشاره نکرد. در عوض، او فرض کرد که نسبت اختلاط صحیح مایعات بدن، سلامت فرد را تعیین می کند. به گفته بقراط، اختلال در این نسبت باعث بیماری شد.

جالینوس پرگامونی (قرن دوم پس از میلاد)، پزشک و متخصص یونانی، نظریه مزاج (لاتین temperamentum، «میزان درست») را بعدها از این نظریه شوخ طبعی که امروزه نیز شناخته شده است، و بنابراین اولین نظریه روانشناسی شخصیت است. بسته به مایعات غالب بدن، او بین چهار نوع مزاج تمایز قائل شد: مالیخولیایی (صفرای سیاه: مالیخولیایی، متفکر)، سانگوئن (خون قرمز: شاد، چابک)، بلغمی (بلغم سفید: متعادل، آهسته) و وبا (زرد). صفرا: از نظر عاطفی تند خو، تحریک پذیر).

روانشناسی شخصیت فرویدی

پدر روانشناسی و بنیانگذار روانکاوی، زیگموند فروید، شخصیت انسان را به سه نهاد تقسیم کرد:  (id، ego و superego) مخفف انگیزه ها و غرایز بدوی ذاتی است، برای ارضای تلاش می کند. سوپرایگو از طریق هنجارها و ارزش های اجتماعی رشد می کند و برای کنترل و اخلاق تلاش می کند.
بنابراین اید و سوپرایگو در تضاد دائمی هستند. ایگو نقش میانجی را ایفا می کند: ایگو تلاش می کند تا تعادلی بین نیازهای اید و خواسته های سوپرایگو ایجاد کند.

به گفته فروید، ارضای انگیزه ها در رشد اولیه کودکی نقش تعیین کننده ای در رشد شخصیت دارد. فروید بین فاز دهانی، مقعدی و فالیک تفاوت قائل می شود که در هر کدام نیازهای متفاوتی در پیش زمینه است. مثال زیر تاثیر این مراحل را بر رشد شخصیت نشان می دهد:

در مرحله دهان، نوزادان از طریق تماس با دهان به ارضای نیاز خود دست می یابند. بنابراین در این مرحله هر چیزی را که به دستشان برسد در دهان می گذارند. به گفته فروید، اگر این انگیزه در مرحله دهانی بسیار کم یا بیش از حد داده شود، می تواند بر شخصیت بعدی تاثیر بگذارد: چنین افرادی احتمال بیشتری دارد که به سیگار، الکل یا مواد مخدر معتاد شوند.

نظریه های صفت

نظریه های ویژگی یا ویژگی روانشناسی شخصیت فرض می کند که شخصیت با ویژگی های پایدار مشخص مشخص می شود. این ویژگی‌ها یا ویژگی‌ها می‌توانند از نظر قدرت در افراد متفاوت باشند و در نتیجه شخصیت‌های متفاوتی ایجاد شود. ویژگی های این مدل ها با استفاده از تحلیل عاملی پیدا شد. سه نظریه مهم صفت عبارتند از نظریه PEN توسط روانشناس آلمانی-بریتانیایی هانس یورگن آیزنک، عوامل اولیه توسط ریموند برنارد کتل روانشناس بریتانیایی-آمریکایی و پنج بزرگ توسط روانشناسان آمریکایی Paul Costa و Robert R. McCrae.

می توانید در توضیح بیشتر در مورد نحوه عملکرد تحلیل عاملی مطالعه کنید. این یک ابزار آماری مهم در تحقیقات روانشناسی است.

آیزنک: مدل PEN

مدل قلم توسط هانس یورگن آیزنک و همسرش سیبل آیزنک به عنوان یکی از پیشگامان روانشناسی شخصیت مدرن شناخته می شود. PEN مخفف سه ویژگی Psychoticism، Extraversion و Neuroticism است.

کسانی که نمرات بالایی در روان پریشی نشان می دهند، به احتمال زیاد تکانشی هستند و دائماً به دنبال چیز جدیدی هستند. نمرات بالا در برون گرایی مربوط به فعالیت، جامعه پذیری و تسلط است. و سطوح بالای روان رنجورخویی با احساسات قوی به ویژه ترس همراه است.

کتل: عوامل اولیه
ریموند برنارد کتل با استفاده از تحلیل عاملی، مدلی از شخصیت با 16 ویژگی، به اصطلاح عوامل اولیه، توسعه داد. به گفته کتل، با اندازه گیری سطح هر یک از این عوامل می توان شخصیت یک فرد را توصیف کرد. 16 عامل اصلی عبارتند از:

  • تنش
  • کمال گرایی
  • خودکفایی
  • گشودگی به تغییر
  • دلهره
  • حریم خصوصی
  • دوری
  • هوشیاری
  • حساسیت
  • صلاحیت اجتماعی
  • آگاهی از قوانین
  • سرزندگی
  • تسلط
  • ثبات عاطفی
  • استدلال منطقی
  • گرما

مدل پنج عاملی شخصیت

یکی از مهم ترین مدل های روانشناسی شخصیت امروزه مدل بیگ پنج (مدل پنج عاملی، FFM) یا مدل OCEAN است. Big Five توسط Paul T. Costa و Robert R. McCrae توسعه داده شد، اما این مدل مبتنی بر رویکردهای قبلی (از جمله مدل PEN) است. پنج عامل یا پنج عامل بزرگ شخصیت عبارتند از:

عامل بیان قوی بیان ضعیف
گشودگی به تجربه کنجکاو، روشن فکر مراقب، محافظه کار
وظیفه شناسی __ سازمان یافته، کمال گرا بی خیال، نامرتب
برونگرایی ( برونگرایی ) دوستانه محفوظ، درونگرا
توافق پذیری __ همدل، با ملاحظه خود پسندی
روان رنجوری ( N euroticism) آرام، با اعتماد به نفس آسیب پذیر، احساسی
 
 

مدل پنج عاملی شخصیت در حال حاضر توسط مطالعات علمی متعدد تایید شده است. امروزه آنها به طور گسترده به عنوان مدل استاندارد روانشناسی شخصیت در نظر گرفته می شوند.

نظریه های زیست روانشناختی

نظریه‌های زیست روان‌شناختی شخصیت با مبنای بیولوژیکی ویژگی‌های شخصیتی در مغز و در ژن‌ها سروکار دارند. نظریه های کلیدی زیست روانشناختی عبارتند از:

نظریه فعال سازی روانی فیزیولوژیکی آیزنک
جایگزین پنج اثر زاکرمن
نظریه حساسیت تقویتی گری
خلق و خوی و شخصیت کلونینجر
تاثیرگذارترین نظریه زیست روانشناختی روانشناسی شخصیت - روانی فیزیولوژیکی

تئوری فعال سازی - در زیر با آن آشنا خواهید شد.

نظریه فعال سازی روانی فیزیولوژیکی آیزنک

شما قبلاً هانس یورگن آیزنک را از تئوری PEN می شناسید. او در تلاش خود برای یافتن مبنایی بیولوژیکی برای صفت برون گرایی، معروف ترین نظریه زیست روانشناختی شخصیت را نیز توسعه داد: نظریه فعال سازی روانی-فیزیولوژیکی .

 آیزنک فرض کرد که هر انسانی برای عملکرد بهینه و احساس خوب نیاز به درجه خاصی از برانگیختگی دارد. برانگیختگی به این معناست که مغز عملیاتی است و می تواند با پردازش محرک ها مقابله کند. این می تواند محرک های حسی باشد (مثلاً دیدن چیزی یاگوش کنید) یا محرک های شناختی (مثلاً حل یک مسئله ریاضی).

با محرک های بسیار کم، برانگیختگی کم است. با افزایش محرک ها، برانگیختگی تا یک سطح برانگیختگی بهینه معین افزایش می یابد. اگر محرک‌ها زیاد باشد، دوباره برانگیختگی کاهش می‌یابد ، مغز محرک‌ها را محو می‌کند، به اصطلاح، زیرا دیگر نمی‌تواند همه چیز را پردازش کند.

به گفته آیزنک، برونگراها برای رسیدن به سطح بهینه برانگیختگی خود به محرک های بیشتری نسبت به درونگراها نیاز دارند . دوباره به مثال لیا و تیم فکر کنید:

این صفحه را به اشتراک بگذارید.
نظرات کاربران