رویا ها قشنگترین خیالات ذهنی هر انسانی هست که دائما در جستجو خوشبختی و رسیدن به ایده آل هایش است. ما رویا می بافیم چرا که این رویاها به ما انگیزه و قدرت برای تلاش و رسیدن به اهداف مون رو میده. اما همین رویا می تونه ما رو به بی برنامه ترین آدم روی زمین هم تبدیل کنه.
این مساله که هر چند وقت یک بار در افکار و خیالات خود غرق شویم، امری عادی است. متخصصان سلامت روان تخمین میزنند که ما تقریبا 47٪ از زمان بیداری خود را در رویاپردازیهای روزمرهمان سپری میکنیم.
در واقع برای مدتی حواسمان را از دنیای اطراف منحرف میکنیم و اجازه میدهیم تا ذهنمان در میان رویاها و خیالاتمان غرق شود. با این حال اگر رویاپردازیها و خیالپردازیهای روزانه ما آنقدر مکرر و شدید باشد که در زندگی روزمره تداخل ایجاد کند، این احتمال وجود دارد که با اختلال خیالپردازی ناسازگار مواجه باشیم.
اگر یک دهه قبل روانپزشک شما متوجه این مساله میشد که شما عاشق تخیلات و رویاپردازیهای خود هستید، احتمالا یک دوره داروی ضد روانپریشی که معمولا برای درمان توهمات اسکیزوفرنیک استفاده میشود، برای شما تجویز میکرد.
اگرچه این خیالپردازان افراطی میدانند جهانی که آنها در ذهن خود ایجاد کردهاند واقعی نیست، اما وقتی این مساله در حضور مشاوره مطرح میشود، اغلب اینگونه برداشت میشود که فرد دچار روانپریشی است یا در حالات خفیفتر بهسادگی با آن بهعنوان تخیل بیشفعال برخورد شود.
امروزه اوضاع خیلی تغییر کرده است. در واقع حدود چهارده سال از اولین مطالعات «الی سومر» در زمینهی اعتیاد افراد به خیالبافی میگذرد و کشف پدیدهای که باعث شناسایی اختلالی تحت عنوان «خیالپردازی ناسازگار» (Maladaptive daydreaming) شده است.
با این حال هنوز هم، در صورت آشنایی ناکافی درمانگر با «اختلال خیالپردازی ناسازگار»، به احتمال زیاد، پس از بررسی علائم، تشخیص پزشک روانپریشی یا اختلال نقص توجه و بیشفعالی خواهد بود و معمولا آشنایی افراد با این اختلال بیشتر از طریق مطالعات خودشان در فضای مجازی صورت میگیرد نه از طریق تشخیص بالینی درمانگر.
اختلال خیالپردازی ناسازگار معمولا بهعنوان یک مکانیزم مقابلهای در پاسخ به تروما (ضایعههای روحی)، سوءاستفاده یا تنهایی اتفاق میافتد. مبتلایان به این اختلال دنیای پیچیدهای را در درون خود خلق میکنند و در زمان بروز تنش و پریشانی به وسیله رویاپردازی برای چندین ساعت به آنجا پناه میبرند.
این اختلال در حقیقت یک چرخهی معیوب اعتیادآور خلق میکند. غالباً بین مبتلایان به این اختلال و شخصیتها و زندگی خلق شده در خیالشان دلبستگی عاطفی ایجاد میشود، که جایگزین رویدادها و تعاملات دردناک موجود در زندگی واقعی آنها میشود.
همچنین در این مطالعه مشخص شد که این اختلال بر روی وضعیت بهداشت و سلامت فرد هم تاثیراتی منفی میگذارد و باعث اخلال در عملکرد روزمرهی او میشود. در چنین وضعیتی و با وجود تنش و استرس فراوان، خیالپردازی دربارهی یک زندگی شیرین و جذابتر، قطعا از برخورد با واقعیت ناخوشایند، راحتتر است.
تفاوت اصلی و تعیینکننده بین خیالپردازی ناسازگار و روانپریشی این واقعیت است که افراد دربارهی اختلال خیالپردازی ناسازگار میدانند که خیالات و رویاهای آنها واقعی نیست، اما دربارهی روانپریشی اینطور نیست.
در صورت شناخت ناکافی درمانگر از این اختلال، معمولا با آن بهعنوان نوعی عدم تعادل بیوشیمیایی سیستم عصبی برخور میشود، در صورتی که اختلال خیالپردازی ناسازگار یک وضعیت اعتیادآور و ناشی از وجود یک خلاء در زندگی فرد است.
در صورت اطلاع ناکافی یا درک نادرست از این اختلال حتی با وجود فرایند درمان هم مشکل اساسی معمولا حل نشده باقی میماند. افراد مبتلا به اختلال خیالپردازی ناسازگار معمولا با مشکلات زیادی روبهرو هستند؛ آنها دائما به دنبال درمان مناسب از این درمانگر به آن درمانگر مراجعه میکنند، کارها و وظایفشان را مرتبا به تعویق میاندازند و اطرافشان را بینظمی و شلوغی فرا گرفته است و جامعه هم به آنها به دید فردی بی انضباط و شلخته نگاه میکند.
خیالبافی به غرق شدن در افکاری اطلاق میشود که در ارتباط با محیط پیرامونی یا فعالیتهای پیش روی فرد نیست. این فکر و خیالها اغلب تجربیاتی خوشایند و مطبوع هستند، زیرا در طی فرایند خیالپردازی، فرد خود را در حال انجام یک فعالیت دلخواه یا رسیدن به هدفی متعالی تصور میکند.
متخصصان معتقدند که خیالپردازی حاصل فعالیت مجموعهای از مناطق مختلف مغز است که تحت عنوان «شبکهی حالت پیشفرض» شناخته میشوند.
شبکهی حالت پیشفرض بخشی از غشای مغز است که الگوی فعالیتهای پایدار و ثابت را در زمانی که مغز در حالت استراحت است کنترل و مدیریت میکند.
به عبارت دیگر، فعالیت مغز در این شبکه هنگامی که مغز وظیفه و فعالیت مشخصی را دنبال نمیکند، در بالاترین سطح خود قرار دارد. اما اگر توجه مغز معطوف به یک فعالیت یا شیء خارجی شود، سطح فعالیت در شبکهی حالت پیشفرض کاهش مییابد.
شبکهی حالت پیشفرض نقش مهمی در تولید تجارب آگاهانهی انسان دارد و برخی تحقیقات نشان داده است که وقتی کسی خیالبافی یا رویاپردازی میکند، فعالیت این منطقه از مغز به طرز چشمگیری افزایش مییابد.
اگرچه برخی از متخصصان این اختلال را با خلاقیت و قدرت دروننگری مرتبط دانستهاند، اما رویاپردازی بیش از حد میتواند عملکرد طبیعی فرد را در محل کارش مختل کند و روی تحصیلات و روابط او تاثیرات منفی بگذارد.
در سال 2002، پروفسور الی سامر برای اولین بار پدیدهی خیالپردازی ناسازگار را به جهان معرفی کرد. وی معتقد بود که خیالپردازی ناسازگار میتواند در اثر یک ضربهی روانی یا سوءاستفاده ایجاد شود و بهعنوان یک استراتژی مقابلهای عمل کند که فرد میتواند برای فرار از واقعیت از آن استفاده کند.
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویرایش پنجم، خیالپردازی ناسازگار را بهعنوان یک اختلال قابل تشخیص معرفی نکرده است. در حقیقت پیش از آنکه متخصصان پزشکی و سلامت روان به طور کامل خیالپردازی ناسازگار را درک کرده و قادر باشند تا آن را بهعنوان یک بیماری درمان کنند، به تحقیقات و شواهد علمی قویتری در این خصوص نیاز است.
با این وجود، خیالپردازی ناسازگار اختلالی است که برای خیلیها اتفاق میافتد و میتواند تاثیرات نامطلوبی بر زندگی روزمره انسان داشته باشد.
از آنجا که خیالپردازی ناسازگار هنوز بهعنوان یک اختلال یا بیماری پزشکی شناخته نشده است، تعیین لیست مشخصی از علائم برای آن مسالهای چالشبرانگیز است.
در حال حاضر امکان تشخیص قطعی و رسمی اختلال خیالپردازی ناسازگار امکانپذیر نیست. متخصصان برای کمک به افراد در تعیین اینکه آیا علائم این اختلال را تجربه میکنند یا نه، مقیاس خیالپردازی ناسازگار 14 نقطهای ایجاد کردند. با این حال، مردم فقط باید از این مقیاس بهعنوان معیار استفاده کنند و در نظر داشته باشند که هدف آن ارائهی تشخیص قطعی نیست.
شواهد کافی برای اثبات این که خیالپردازی ناسازگار را میتوان بهعنوان یک بیماری روانی طبقهبندی کرد یا نه، وجود ندارد، اما این اختلال شباهتهایی با برخی از این نوع بیماریها دارد.
بهعنوان مثال، افراد مبتلا به اختلال هویت تجزیهای میتوانند وارد حالتهای جدا شدن از واقعیت شوند و درگیر یک خیال یا سرخوردگی شوند.
با این حال قبلا گفته شد که افرادی که رویاپردازی ناسازگار را تجربه میکنند معمولا میدانند که خیالپردازیها و رویاهایشان واقعیت ندارد.
برای اختلال خیالپردازی ناسازگار هیچ درمان استانداردی وجود ندارد. با این حال، برخی از روشهای مشتق شده از شواهد و تجربیات درمانگران وجود دارد که میتواند به فرد در مدیریت علائم این اختلال کمک کند.
کاهش خستگی: شما میتوانید این کار را با افزایش میزان خواب با کیفیت خود انجام دهید. همچنین استفاده از محرکهایی مانند کافئین برای مقابله با خستگی در طول روز هم میتواند برای شما مفید باشد.
آشنایی با علائم: آگاهی دادن به دیگران دربارهی علائم این اختلال میتواند فرصتی را برای آنها ایجاد کند تا خیالپردازی ناسازگار را تشخیص داده و سعی کنند جلوی آن را بگیرند.
شناسایی و اجتناب از عوامل تحریککننده: یادداشتبرداری از زمان رویاپردازی ناسازگار میتواند به شما کمک کند تا فعالیتها یا محرکهایی که شما را به سوی این حالت سوق میدهند را شناسایی کنید.
رواندرمانی: این روش میتواند به شناسایی عوامل محرک و دلایل رویاپردازی ناسازگار کمک کند. تکنیکهای رواندرمانی مانند درمان شناختی رفتاری میتواند به شناسایی هرگونه مسئله یا مشکل زمینهای کمک کند. همچنین یک درمانگر میتواند برخی از استراتژیهای مقابلهای مفید و کاربردی را به شما پیشنهاد کند.
درمان دارویی: بعید به نظر میرسد که اختلال خیالپردازی ناسازگار به حدی شدید باشد که نیاز به دارو داشته باشد. با این حال، دارویی به نام فلووکسامین میتواند به کاهش علائم این اختلال کمک کند.
یک مطالعه موردی بر روی افراد مبتلا به خیالپردازی ناسازگار نشان داد که فلووکسامین میتواند برای کاهش و مدیریت علائم آن مفید باشد. با این حال، در حال حاضر تحقیقات کمی دربارهی استفاده از درمانهای دارویی برای این اختلال انجام شده است.
بدون وجود یک رویهی رسمی برای تشخیص این اختلال، تشخیص خیالپردازی ناسازگار یا یافتن روشهای درمانی برای آن دشوار است. با این حال، اگر علائم این اختلال زندگی روزمره شما را مختل میکند، باید به دنبال دریافت کمک تخصصی در این خصوص باشید. شناسایی و اجتناب از عوامل محرک هم میتواند به شما کمک کند تا روی وظایف و امور تحصیلی خود متمرکز بمانید.
اگرچه یک ساختار درمانی رسمی هم برای این اختلال وجود ندارد، اما چندین انجمن آنلاین وجود دارد که افراد میتوانند تجربیات خود را در آن به اشتراک بگذارند و درباره خیالپردازی ناسازگار راهنمایی بگیرند.