یکی از تلهها هم طرحواره منفی گرایی و بدبینی است. منظور از آن چیست؟ طرحواره منفی گرایی یا تله بدبینی یعنی اینکه فرد دچار به آن، مدام متمایل به فکرکردن در سویه منفی هر چیزی است و همیشه افکار منفی در سر دارد. او از دیدن بخشهای سفید و مثبت هر چیز ناتوان است. این منفینگری خود را به شکل غلوکردن درباره شرایط نامطلوب، انتقاد از دیگران و خود و… نمود پیدا میکند.
همه ما در مقاطعی از زندگی یا حتی در سیستم فکریمان دارای نگاهی منفی هستیم. بدیهی است که نمیتوان همیشه مثبتاندیشی پیشه کرد یا دستکم واقعبین بود. داشتن نگاه منفی گاهی میتواند نجاتبخش هم باشد و باعث رفتار محتاطانه ما و جلوگیری از خطرها شود. اما مبتلابودن به طرحواره منفی گرایی مقوله دیگری است که نیاز به بررسی جدی دارد.
طرحواره منفی گرایی و بدبینی یعنی اینکه همیشه نیمه خالی لیوان را میبینید و بدبینی شدیدی نسبت به همه چیز و همه کس در شما وجود دارد. برای مثال، تاکید افرادی که دچار این تله هستند بر مفاهیم تلخ و ناخوشایند زندگی مانند مرگ، شکست، خیانت، درد، ازدستدادن و… بیشتر از موارد مثبت است. چنین افرادی همیشه در دلهرهای از امکان وقوع رخدادهای بد به سر میبرند و انتظار رویدادن وقایع بد را میکشند.
کسی که مدام در این اندیشه به سر میبرد که رخدادی نامطلوب از راه خواهد رسید و زندگیاش را نابود میکند در انجام وظایف مختلفی که به عهده دارد یا در مسیر فکریاش دچاروسواس هم خواهد شد. چرا؟ چون از ترس وقوع اتفاقات ناخوشایند، مدام اعمال و رفتارهای خودش را بررسی میکند و وسواسگونه در پی نجات خود از رویداد محتمل ناخوشایندی است.
همانطور که پیشتر هم گفته شد، طرحواره منفی گرایی باعث میشود که آدمهای دچار به آن بهشدت منفیباف شوند. آنها مدام نگران این هستند که اتفاقی بد رخ بدهد و نتیجه آن فاجعهای تلخ در زندگیشان باشد. مثلا از این میترسند که اگر ارائهشان در مقابل کلاس خوب پیش نرود، آبرویشان میرود و تمام فرصتهای رشد و ارتباط با دیگران را از دست میدهند. یا در ابعاد کلانتر فکر میکنند که تصمیمی اشتباه در زمینه کاریشان میتواند موجبات شکست و نهایتا ورشکستگی را برایشان فراهم کند.
بهعبارت دیگر، این دسته از افراد مدام جنبههای منفی، سیاه و تلخ را بررسی میکنند. آنها معمولا ویژگیهای زیر را دارند:
تربیت و رشد اهمیت بسیار زیادی دارد. بسیاری از مشکلاتی که افراد در دوران کودکی خود تجربه میکنند به شکل طرحوارههای اشتباه و آزاردهندهِ رفتاری در دوران بزرگسالیشان نمود پیدا میکند. به همین خاطر است که علم روانشناسی ریشه بسیاری از مشکلات روان آدمی را در دوران کودکی او میجوید.
کودکانی که در محیطی منفی رشد میکنند و اطرافشان با انسانهای ناامیدی پُر شده که نسبت به همه چیز دیدگاههایی تلخ و سیاه دارند، معمولا در بزرگسالی دچار طرحواره منفی گرایی و بدبینی میشوند. البته فقط افراد منفی نیستند که میتوانند موجب القای بدبینی به فرد شوند بلکه رخدادهای تلخ و ناخوشایند هم میتوانند باعث رشد سیاهنگری نسبت به مسائل شوند.
مثلا وقایعی مانند جنگ، ورشکستگی اقتصادی و چیزهایی که افراد کنترل زیادی روی آنها ندارند هم میتوانند در یک کودک احساس منفینگری را تشدید کنند. فردی با تجربه زندگی در چنین محیطی مدام با خود فکر میکند که امکان اثرگذاری مثبت بر محیط وجود ندارد و هر چقدر هم که تلاش کند باز هم میتواند اندوهی ناگهانی سر برسد و همهچیزرا خراب کند. به همین دلیل، ایمان این فرد نسبت به روزهای روشن و توانایی افراد برای تغییر پیرامونشان بسیار پایین میآید.
محرومیتهای هیجانی که ناشی از بیتوجهی والدین و اطرافیان به یک کودک است هم باعث بروز طرحواره منفی گرایی و بدبینی در او در سنین بزرگسالی میشود. چرا؟
چون در اینجا هم همان نبود امنیتی بر قلب و روان کودک جاری میشود که در شرایط ناخواسته مانند جنگ، زندگی افراد را ویران میکند. کودک همواره نیاز به توجه و حمایت دارد. حال، اگر والدین در این زمینه کوتاهی کنند، زندگی فرزندشان را با چالش منفیشدن و تهیشدن نگاهش از امنیت و امکان وجود آرامش پُر خواهند کرد.
عوارض منفیگرایی و بدبینی بسیار زیاد است. این نگاه تلخ و سیاه به ابعاد مختلف زندگی میتواند ناراحتیهای جسمانی را هم در کنار مشکلات روان به فرد تحمیل کند. از جمله عوارض نامطلوب منفی گرایی میتوان به موارد زیر اشاره داشت:
برای رهایی از طرحوارهای اشتباهی که در زندگی وجود دارند باید راهکاری پیدا کرد. درمان طرحواره منفی گرایی و بدبینی چیست؟ برای درمان این مشکل باید از کمک حرفهای افرادی استفاده شود که تجربه و درک درستی از شرایط افراد مبتلا به چنین تلهای دارند.
روانشناسان و رواندرمانگرها هستند که قادرند به شما در این زمینه کمک و یاری برسانند. نکته مهمی که باید در نظر بگیرید، این است که رفع مشکلات مرتبط با روان انسانها زمانبر است و در واقع با فرایندی روبهرو هستید که نیاز به صرف زمان و انرژی دارد. در غیراینصورت به نتایج مطلوب نخواهید رسید.
در روند درمان بدبینی متخصصان تلاش میکنند که به افراد داشتن نگاهی واقعبینانه به دنیا و مسائل گوناگونش را یاد بدهند. یادتان باشد که قرار نیست ما به افرادی مثبتاندیش بدل شویم که همه چیز را سفید و خوب میبیند. چنین رویکردی هم اشتباه است. آگاهی از منطق این دنیا و نگاهی درست به ابعاد سیاه و سفید هر مساله است که باعث میشود به فردی نرمال تبدیل شویم.
پس در روند درمان سعی بر آن نیست که سفیدی مطلق جایگزین نگاه تلخ و منفی افراد به مقولههای مختلف زندگی شود. در واقع، روانشناسان و متخصصان حوزه روان به افراد کمک میکنند تا روی تجربههای منفی و مثبت خود در زندگی تمرکز بیشتری داشته باشند و با تجزیهوتحلیل هر یک به دید درستی نسبت به موضوعات مختلف برسند.
رسیدن از رویکردی منفی نسبت به آدمها، وقایع و بهطور کلی روزگار به شرایطی که در آن امکان تحلیل واقعیت را پیدا میکنید به شما کمک میکند تا زندگی راحتتری داشته باشید. کسی که قدرت تحلیل پیدا میکند، بهخوبی می تواند از توانمندی ذهنیاش برای بررسی مسائل مختلف کمک بگیرید و در راستای نظراتی که دارد، دست به تولید راهحل بزند. چنین نگاه و توانایی در ذهن میتواند فرد را یاری کند که در مواقع لازم، چراغ مثبتنگری را هم روشن کند و با اعتماد به نفس به جنگ مشکلات و مسائل گوناگون برود.
باز هم تاکید میشود که هدف درمان طرحواره منفی گرایی و بدبینی اصلا و ابدا این نیست که حرفهایی کلیشهای مانند زندگی زیباست و باید همه را دوست داشته باشیم (البته این حرفها و رویکردها خارج از حالت افراطی و تبلیغاتی بسیار ارزشمندند) را در خودتان رشد بدهید.
بلکه هدف از درمان این است که شما با ابعاد مختلف زندگی به شکلی حقیقی روبهرو شوید و در این مکاشفههای روانشناختی بتوانید کاری کنید که متکی بر درک و تحلیلتان زندگی را برای خود آسانتر کنید.
همیشه نگران هستند:
این ویژگیها بیانگر نیاز بسیار شدید افراد منفی گرا به محافظت شدن و آگاه بودن است. افراد منفی گرا برای مبارزه با نگرانیشان، باید خودآگاهی را تمرین کنند و در زمان حال زندگی کنند.«هر آنچه قرار است رخ بدهد، رخ میدهد، خواه ما نگران باشیم یا نباشیم.»
برای شما تعیین تکلیف میکنند:
وقتی به افرادی برخوردید که برایتان تعیین تکلیف کردند و به شما گفتند با زندگی خود چهکار کنید یا چهکار نکنید، فلان خانه را بخرید یا بهتر است شغل خود را عوض کنید، مطمئن باشید سروکارتان با آدمهای منفیگرا افتاده است. آنها خودشان هم متوجه این نیستند، اما این حرفها نشان میدهد که هنوز مشکلات زندگی خود را حل نکردهاند و حالا مقابل شما ایستادهاند و با تعیین تکلیف برای شما، میخواهند از مشکلاتشان فرار کنند!
همیشه در وضعیت پیشفرض زندگی میکنند:
اینکه بعضی آدمها اینقدر منفیگرا میشوند، دلایل عصبشناختی دارد. به عبارت دیگر، بخشی از مغز آنها که «آمیگدال» نام دارد و بهعنوان هشداردهنده عمل میکند، مدام بهدنبال خطر، اخبار بد و ترس میگردد. دانشمندان بر این باور هستند که این وضعیتِ پیشفرضِ مغز این دسته از آدمهاست، به لحاظ تکاملی قابل درک است و تمام مکانیسم «جنگ یا گریز» را تشکیل میدهد. مغز در این مکانیسم برای کنار آمدن با تمام اخبار بدی که در حافظه ذخیره شدهاند، از نورونهای خونکته مهم در روند درمان بدبینید استفاده میکند.از سوی دیگر، افراد مثبتگرا این توانایی را دارند که با مشکلات مواجه شوند، ارزیابیشان کنند و با آنها مقابله کنند.
بدبین هستند:
افراد منفی گرا بهندرت در انتظار نتایج خوب هستند و همیشه تصور میکنند همه چیز قرار است به بدترین شکل به پایان برسد.
همیشه اخبار بد را پیگیری میکنند:
افراد منفی گرا مدام نزد شما میآیند و عباراتی از این دست را بر زبان میآورند: «شنیدی چه فاجعهای شده؟ تو اخبار دیدم …»، بعد هم اخبار بد را با تمام جزئیات برایتان بازگو خواهند کرد. قسمت دردناک قضیه این است که مواجهه با اخبار بد بسیار بیش از آنچه در گذشته تصور میشد بر روحیه افراد تاثیر میگذارد. مواجهه بیشازحد با اخبار و حوادث تاسفبار، عینک منفینگری را بر چشمان فرد میگذارد.به همین خاطر بهتر است از روی کاناپه روبهروی تلویزیون بلند شوید، گوشی تلفن همراه خود را بر زمین بگذارید و تماشای اخبار تلویزیون یا چرخ زدن در کانالهای تلگرام را محدود کنید. سخت است، نه؟ شاید، اما مثبتگرا ماندن خیلی مهمتر است.
خیلی حساس هستند:
این دسته از افراد معمولا در برابر انتقاد حساس هستند و حتی اگر از آنها تعریف هم بکنید، بد برداشت میکنند. اگر عباراتی را بر زبان بیاورید که اصلا از آنها منظور بدی نداشتهاید، به این دسته از افراد برمیخورد و آن عبارات را بیادبانه تفسیر میکنند.
از همه ناراحت هستند:
این دسته از افراد، مدام غر میزنند. معمولا از آبوهوای بد، رئیس بداخلاق، بخت و اقبالِ نداشته خود شاکی هستند. آنها بهندرت به سایر عوامل هم نگاه میکنند تا مثلا فقدان انرژی، خلاقیت و کمهمتی خود را مقصر بدانند.
هرگز از منطقه امن خود بیرون نمیآیند:
یکی از خصوصیات افراد منفی گرا این است که بیرون آمدن از محیط آشنا برایشان کابوس است. آنها نمیتوانند با شکست، ترس، ناراحتی و چالشها روبهرو شوند. از این رو هرگز قادر نخواهند بود تجارب جدید کسب کنند و سرنوشت ابدیشان این است که در منطقه امن کسالتبار خود باقی بمانند.
در زندگی موفق نبودهاند:
این فقدان موفقیت ممکن است معلول عوامل گوناگونی باشد، اما منفیگرایی علت اصلی آن است. افراد منفی گرا معمولا خیال میکنند چندان باهوش نیستند، در ورزش استعداد ندارند و در کل بهاندازه کافی خوب نیستند. اما آنچه موفقیت آنها را بهصورت جدی تهدید میکند، این است که هوش هیجانی آنها توسط رفتار انتقادیشان لطمه دیده است. علاوهبراین، معمولا درمورد آدمهای بدقلقی که با آنها مواجه شدهاند، کسانی که هرگز با آنها همکاری نمیکردند و افرادی که کنار آمدن با آنها سخت بوده است، با شما صحبت میکنند.
هرگز درمورد آینده هیجانزده نمیشوند:
آیا تابهحال دقت کردهاید که افراد منفی گرا هرگز نمیتوانند راجع به پروژهها و برنامههای آینده، دیدگاه مثبتی داشته باشند؟ در واقع آنها اصلا برنامهای برای آینده ندارند چرا که آنقدر در بدبختیهایشان غرق شدهاند که آیندهای را متصور نیستند. یک فرد مثبتاندیش، برای آینده خود برنامه و نقشه دارد. فرد مثبتگرا در بزرگراه خلوت و زیبایی به پیش میرود و فرد منفیگرا در تونل تاریکی گیر کرده است.
اخبار خوب را هم بد تفسیر میکنند:
اگر شغل رویاییتان را بهدست آوردهاید، نامزد کردهاید و خانه جدیدی خریدهاید، هیجانزدهاید و میخواهید این خبرها را برای فرد منفیگرایی بازگو کنید، لطفا دست نگه دارید! چرا؟ برای اینکه او حتما راهی پیدا خواهد کرد تا این خبرهای خوب را منفی جلوه بدهد، محتاطانه درباره خطرات راه به شما هشدار بدهد و بگوید که قبل از اقدام حتما خوب فکر کنید.
طرحواره درمانی (Schema Therapy) یک رویکرد مبتنی بر شواهد برای ایجاد تغییر در پویایی شخصیت افراد دارای مشکلات عاطفی و روابط مزمن است. اگر چه استراتژی های رفتار درمانی برای درمان بسیاری از این مشکلات کارآمد است، اما اسکیما تراپی یا همان طرحواره درمانی یک الگوی تلفیقی ارائه می دهد که هم به روشهای درمانی و هم بحث نظریه دلبستگی و روشهای متمرکز بر احساسات میپردازد.
گزینه هایی مانند رفتار درمانی شناختی یا رفتار درمانی دیالکتیکی (dialectical behavior therapy) در کاهش علائم حاد بسیار موثر هستند. اما طرحواره درمانی چند الگوی کلی را هدف قرار میدهد:
طرحواره به یک الگوی منفی پایدار و مزمن گفته می شود که در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته و در طول زندگی فرد به کمک افکار یا باورهای اصلی و اقداماتی که صورت میگیرد تقویت میشود. طرحواره های منفی وقتی که برآورده نمی شوند تبدیل به نیاز اساسی فرد میشوند. هنگامی که والدین کم و بیش نیازهای عاطفی اصلی کودک خود را برآورده می کنند، در سنین رشد مشکل کمتری دارند.
نیاز های اساسی کودکان شامل موارد زیر می شوند:
وقتی که یک طرحواره منفی فوران می کند یا بر اثر حوادث به وجود میآید، افکار و احساسات فرد را تحت سلطه قرار میدهد. در این لحظات فرد تمایل دارد که احساسات منفی شدید را تجربه کند و به سراغ افکار ناکارآمد برود. عکس العمل هر فرد برای مقابله با مشکلات هر طرحواره متفاوت است که شامل موارد زیر می شوند:
تسلیم شدن: در واقع این افراد هیچ عکس العملی در برابر احساسات یا طرحواره های منفی خود ندارند و کاملا مطابق با آن عمل می کنند
فرار کردن: این افراد بیشتر به دنبال راه فرار یا از بین بردن طرز فکر منفی خود هستند
مبارزه کردن: این گروه سعی می کنند که نسبت به چیزی که وجود دارد مقابله کنند یا حتی آن را انکار کنند.
برای شناخت شخصیت منفی گرا در تست MCMI شرکت کنید