برای تعریف شخصیت سالم معیار هایی را باید بیان کنیم . برخی از روانشناسان سلامتی را معادل فقدان بیماری می دانند . با این نگاه اگر فردی دچار افسردگی آشکاری نباشد ، از درد و رنج روانی شکایتی نداشته باشد و خودش یا دیگران ، او را نیازمند درمان ندانند از نظر روانی سالم است.
بخشندگی و دست و دلبازبودن
فردی که از لحاظ روانی نرمالاست در وحله ی اول ، فقط دریافت کننده محبت نیست و خود نیز به دیگران مهر می ورزد، بنابراین فردی که همنوعش برایش مهم نیست و روابط عاطفی اش با فرزند، همسر، دوست، خواهر و برادر و... کند یا ضعیف است یا برعکس آنقدر روابط عاطفی اش بیش از حد می شود که به وابستگی می انجامد نرمال نیست.
داشتن هوش اجتماعی
فرد نرمال باید هوش اجتماعی داشته باشد تا بتواند به دنبال فعالیت های شغلی و عملکردی برای بروز و ایجاد یک فعالیت مولد باشد. فعالیت های غیرمولد و بی فایده و بی ارزش، مانند بسیاری از فعالیت هایی که در جهت خلاف است یا انجام آنها فایده ای برای فرد یا افراد جامعه ندارد، فعالیت غیرمولد شناخته می شود.
قدرت حل مساله
فردی که قدرت حل مساله دارد، در برابر مشکلات تسلیم نمی شود و سعی می کند برای مشکلات خود راه حل پیدا کند. طبیعی است برای رسیدن به این هدف باید واقعیت های موجود را درک کرد. افرادی که از این درک عاجزند و تفکرات سحرآمیز دارند، به رمل و اسطرلاب، جادو و سحر و دعانویسی و کف بینی و موضوعات خرافی می پردازند، قدرت حل مساله ندارند زیرا نمی توانند واقعیت های موجود را قبول کنند. نکته قابل توجه اینکه حتی در حل مساله، تکرار مکررات هم طبیعی نیست بلکه فرد باید برای حل مشکلاتش ابداع و تنوع در تصمیم گیری داشته باشد.
گذشت، بخشندگی و مروت
فرد نرمال باید گذشت و بخشش داشته باشد و سخت و غیرقابل انعطاف نباشد و در عین حال بتواند خشم خود را بروز دهد. فردی که مدام خشمش را فرومی خورد و جرات ابراز احساسات خود را ندارد، نرمال نیست. البته بروز خشم باید بدون صدمه و اهانت به خود و دیگران باشد و فرد نباید ذره ای به شخصیت خود یا دیگران لطمه بزند.
قدرت مقابله با استرس
واقعیت این است که ما در فضایی از استرس و اضطراب به سر می بریم. فرد نرمال باید بتواند با این استرس ها مقابله یا از مکانیسم های مقابله ای برای رفع استرس ها استفاده کند تا خود را با هر استرسی انطباق دهد و با آن مقابله کند. متاسفانه ما با بسیاری از فقدان ها، مشکلات مالی و اقتصادی، مسایل اجتماعی و محیطی، مسایل سیاسی و... روبرو هستیم. فرد باید بتواند با این استرس ها کنار بیاید. کسی که زود می شکند و در برابر اندک استرسی کمر خم می کند، نرمال نیست. هرکس ممکن است یک عزیز، مال یا شغلش را از دست بدهد، اما باید بتواند محرومیت ها را تحمل کند و در برابر این فقدان ها قدرت مانور و سوگواری داشته باشد و به پذیرش نهایی واقعیت برسد.
قدرت مدیریت
فرد نرمال باید قدرت مدیریت محیط اطرافش و محیطی که در آن زندگی یا کار می کند، داشته باشد و این به یک مدیریت ذاتی نیاز دارد.
در نظر گرفتن جوانب احتیاط
فرد نرمال باید همه جوانب احتیاط را رعایت کند و به اصطلاح خود را ارزان نفروشد. البته منظور این است که بدبین باشد زیرا بدبینی خود غیرطبیعی است اما احتیاط، وجه مهمی از نرمال بودن است. فرد باید برای انجام معاملات اقتصادی، روابط بین فردی، امور اداری و شغلی و... محتاطانه عمل و رفتار خود را کنترل کند.
طکنجکاوی و علاقه مندی
انسان های بی تفاوت، بی احساس، غیرکنجکاو و غیرعلاقه مند به موضوعات روزمره، انسان های نرمالی نیستند بنابراین فردی که زیبایی ها را تقدیر و تحسین نمی کند و نسبت به آنها کنجکاو نیست طبیعی و نرمال نیست.
آینده نگر بودن
فرد نرمال باید در مورد آینده خود جهت گیری داشته باشد و بداند چه آینده ای برای فردا و فرداهایش در نظر دارد، بنابراین باید برای سنین جوانی، میانسالی و سالمندی خود برنامه ریزی کند.
خلاقیت و نوآوری
فرد نرمال باید خلاق باشد و ایده داشته باشد و به دیگران و محیط کار و زندگی خود ایده بدهد. از سوی دیگر باید استقلال داشته باشد و اهداف مناسبی در سر بپروراند. فردی که وابسته است، نمی تواند اهداف درستی را برای آینده خود برنامه ریزی کند.
شور و هیجان
افراد نرمال باید در انجام امور از خود شوق و حرارت نشان دهند. افراد بی حال و بی احساسی که از خود شوق و شوری نشان نمی دهند، به خصوص در مسایل خانوادگی و اجتماعی، افرادی سرد و بی احساس هستند نه نرمال.