پیدا کردن افراد کنترل گر یا سلطه جو در زندگی روزمره همه ی ما کار بسیار آسانی است. روابط کنترل شده هم میتوانند عاطفی باشند و هم کاملا
بودن در کنار این افراد می تواند به شدت روی احساسات شما اثرگذار باشد و شما را تبدیل به فردی مضطرب و سردرگم کند. حال زمان آن رسیده است که قدمی به عقب بردارید و تمامی روابط زندگیتان را مورد بررسی قرار دهید. آیا رابطه ای را به یاد می آورید که در آن حس خفگی و پریشانی داشته باشید؟ آیا شخصی هست که همیشه در مواجهه با او مجبور باشید با دقت و وسواس رفتار کنید و یا همیشه دنبال راهی برای راضی کردنش باشید؟ اگر جوابتان به این سوالها مثبت است شما فرد و یا افراد کنترل گری را در اطراف خود دارید. این افراد را با افراد قدرتمند اشتباه نگیرید. تمایز آن دو از روی حسی که در شما ایجاد می کنند قابل تشخیص است. اگر اطراف شما شخصیت های بزرگی هستند اما به شما این اجازه را می دهند تا خود حقییتان باشید نمی توان آنها را سلطه جو نامید.
انسان سلطه جو کسی است که خود و دیگران را به عنوان «اشیا» استثمار و کنترل می کند، و برای نیل به منافع شخصی مورد استفاده قرار می دهد. سایر افراد بشر را به صورت اشیایی می نگرد که می تواند آن ها را بشناسد، تحت تاثیر قرار دهد و به آن ها سلطه جویی پیدا کند.
تفکر سلطه جویانه، به شیء بودن تمایل داد و ما را از شخصیت عاری می کند و آن را از ما می گیرد، به همین جهت ما از آن تنفر داریم.
از آن جا که در درون هر یک از ما یک انسان سلطه جو وجود دارد بهتر است توجه بیشتری به آن معطوف داریم.
در بیان قدرت اغراق می کند. وی مسلط می شود، دستور می دهد، اعمال قدرت می کند و خلاصه به هر کاری که به کنترل قربانیان منتهی گردد متوسل می شود. انواع دیکتاتورها را می توان در شخصیت مادران مقتدر، پدران مقتدر، مدیران مستبد و کارفرمایان جست و جو کرد.
اغلب قربانیِ دیکتاتور یا قطب مخالف آن است. آدم ضعیف برای کنار آمدن با دیکتاتور مهارت زیادی کسب می کند. وی در بیان حساسیت های خود اغراق می کند. وی فراموش می کند، کر می شود و بی اندازه ساکت است. انواع آدم های ضعیف را می توان در گروه غصه خورها، احمق های روباه صفت، تسلیم شوندگان، گیج ها و کسانی که خصوصیت انزواطلبان را دارند، جست و جو کرد.
وی گول می زند، دروغ می گوید و همواره سعی می کند دیگران را تحمیق کند و تحت کنترل درآورد. انواع حسابگران را می توان در گروه های فروشندگان قدرتمند و پرنفوذ، اغواگران، هنرمندان بی شخصیت، سیاهکاران و روشنفکرنماها جست و جو کرد.
قطب مخالف حسابگر است. وی در میزان وابستگی خویش اغراق می کند و می خواهد او را هدایت و تحمیق و از او مراقبت کنند. او به دیگران اجازه می دهد تا به جایش کار کنند. انگل ها، مویه گران، همیشه کودک ها، مهرطلب ها و افراد بیچاره نمونه هایی از وابسته ها هستند.
(زیردست آزار) در مورد عصبانیت، بیدادگری و عدم مهربانی خویش اغراق می کند. وی با توسل به تهدید، دیگران را کنترل می کند. وی انسانی تحقیرگر، متنفر، مسخره کننده و ترساننده است. نمونه های این قبیل افراد زن های عیب جو می باشند.
در مورد عشق و میزان مراقبت از دیگران اغراق می کند و دیگران را با پنبه به سر می برد. از یک دیدگاه کنار آمدن با این فرد مشکل تر از کنار آمدن با افراد قلدر است. آدم نمی تواند با گروه آدم خوب ها پیکار کند. نمونه های دیگر این گروه عبارتند از: خشنودها، ملایم ها، بی آزارها، خارج گودنشین ها، بی تفاوت ها و انسان های سازمانی.
در مورد قدرت انتقادگری خود اغراق می کند. وی به همه کس بدبین و گفتارش سرزنش آمیز و توام با رنجش و تنفر است و گناه دیگران را بسیار دیر می بخشد. نمونه های دیگر این گروه عبارتند از: دانا، ملامت گر، زودرنج، گردن کلفت رسواگر، دادستان و وکیل مدافع.
نقطه ی مقابل قضاوتگر است. وی در مورد قدرت حمایت خویش اغراق می کند و نسبت به اشتباه دیگران قضاوت نمی کند. وی دیگران را نابود می کند، بی اندازه با دیگران اظهار همدردی می کند و به کسانی که تحت حمایت خویش گرفته اجازه ی به پا خاستن و رشد کردن را نمی دهد. وی به جای آن که به خواسته های شخصی خویش توجه کند، فقط به فکر خواسته های دیگران است. از جمله نمونه های این گروه باید مدافع، ناراحت به خاطر دیگران، وحشت زده به خاطر دیگران، رنج کشیده به خاطر دیگران، مظلوم ها، یاری دهندگان و افراد غیر خودخواه را نام برد.
کسی که به یکی از گروه های فوق تعلق دارد نقطه ی مقابل آن را به افرادی که در اطرافش هستند نسبت می دهد و از آن ها به عنوان هدف استفاده می کند؛ مثلاً اکثر زنان مویه گر، شوهری انتخاب می کنند که دیکتاتور باشد و سپس او را با استفاده از حیله های پنهانی تحت نفوذ در می آورند.
ما در گروه درمانی افرادی را که به یکی از گروه های فوق متعلق هستند، جدا می کنیم و افراد مشابه را در مقابل هم قرار می دهیم. با توجه به این که در وجود هر کس همه ی گونه های سلطه جویی وجود دارد، از هر کس می خواهیم در مواجه به دیگری به طور واژگون رفتار و برخلاف او عمل می کند. گروه درمانی با آینه قرار دادن افراد برای همدیگر، سلطه جویی را در آن ها کم می کند.
خود و دیگران را افرادی منفی می بینند، و در خلوت، خود را و در جمع دیگران را، به صورت غیرمستقیم سرزنش می کنند. در قبال به اشتباهات دیگران حتی اگر خیلی کوچک باشد، حساس اند و آنها را بزرگ کرده، در مواقعی خاص گوشزد می کنند.
اغلب اوقات با احساس عصبانیت و ناراحتی دست و پنجه نرم می کنند و این احساسات منفی را که هم به ضرر خود و هم دیگران تمام می شود، بیان می کنند.
افراد سلطه گر، از خود و دیگران، به عنوان شیء و نه انسان، بهره کشی می کنند و می کوشند دیگران را در جهت منافع خود فریب دهند و کنترل کنند.
بهره کشی از دیگران، معمولا در پشت احترامی افراطی و تصنعی پنهان می شود، و این، تاکتیک سلطه گران برای کنترل دیگران است. نقدناپذیرند و احساس محق بودن می کنند. انگیزه آنان از کنترل دیگران، غالبا غیر انسانی است و با هدف استثمار دیگران صورت می گیرد.
هیچ گاه نمی توانند تفکر یا عملی را خارج از چارچوب های قالبی و کلیشه ای خود در نظر بگیرند.
برای شناخت تیپ شخصیت خود در آزمون MBTI شرکت کنید.لینک شرکت در آزمون در لینک زیر