جمع خانواده که از پدر، مادر و فرزند یا فرزندان تشکیل میشود، برای کودکان مامن و پایگاه امن زندگیست که در آنجا میتواند کاملا احساس امنیت و آرامش خاطر داشته باشد؛ ولی این احساس و تصور، گاهی اوقات با پیشآمدن پدیده ناخوشایند طلاق، ازبین میرود. طلاق بهدلیل اختلافات بین والدین صورت میگیرد؛ اما در این بین، قربانی اصلی کودکان میباشند. کودکانیکه از این پس (فرزندان طلاق) نامیده میشوند.
متاسفانه باور عموم در اکثر مواقع براین است که این کودکان با سن کم خود، متوجه مشکل خاصی نخواهند شد. اما با توجه به تحقیقات و بررسیهای صورت گرفته، واقعیت چیزی خلاف این ادعا را نشان میدهد. مشکلات متعدد روحی، روانی و حتی جسمانیای که فرزندان طلاق به آنها دچار میشوند، حقیقت تلخ و انکار ناپذیر پدیده طلاق و مشکلات روانی کودکان طلاق میباشد. مواردی ازجمله افت مشکلات افت تحصیلی، روابط بین فردی ضعیف، عزت نفس پایین، خشم، عصبانیت و چندین مورد دیگر که برای این کودکان بهوجود میآید.
زمانیکه کودک در سنین پایین شاهد جدایی والدین خود میباشد، این حس به او القا میشود که او مقصر اصلی این طلاق و جدایی است. بنابراین همیشه یک احساس گناه و عذاب وجدان در وجودش است؛ از اینرو او خود را عامل اصلی این اتفاق و در موارد حادتر، عامل وقوع هر پدیدهای در اطراف خود میداند و این احساس دو جنبه منفی و مخرب دارد: اول اینکه، یک احساس تکبر و خود بزرگبینی در کودک بهوجود میآید. چراکه او خود را آنقدر موثر میداند که حس میکند والدینش بخاطر او ازهم جدا شدهاند. و دیگری، یک حس شرمندگی همیشگی است که عزت نفس و اعتمادبه نفس کودک را از او میگیرد؛ چراکه احساس میکند، بخاطر اشتباه او، والدینش ازهم جدا شدهاند. دوگروه عمده برای اختلالات موجود در فرزندان طلاق وجود دارد که به بررسی هرکدام میپردازیم:
مشکلات برونسازی شده
مشکلات برونسازی شده، مشکلاتی هستند در قالب اعمالی ناهنجار که اکثرا از کودکان برونگرا سر میزند. ازجمله این مشکلات میتوان به اختلال کم توجهی، بیش فعالی و نافرمانی مقابلهای اشاره کرد. در توجیه اینگونه اعمال باید به روحیه تکبر و مستبدانه برخی فرزندان طلاق اشاره کرد که ناشی از ناملایمتیهای جدایی والدین میباشد.در ادامه به بررسی کوتاهی از مشکلات برونسازی شده فرزندان طلاق میپردازیم:
اختلال کمتوجهی: همانطور که قبلا اشاره شد، برخی از فرزندان طلاق، روحیهای دارند که احساس میکنند در محوریت اتفاقات دنیای اطراف خود قرار دارند. ازاین رو افرادی کمتوجه و بی ملاحظه نسبت به دیگراناند.
اختلال بیش فعالی: این اختلال در کودکانی که شاهد جدایی پدر و مادر خود بودهاند دیده میشود. دراین اختلال، کودک نظم و آرامش معمول موجود در همسن و سالهای خود را ندارد و بطرز غیرقابل کنترلی، ناآرام و بینظم و آشوبگر است. بطوریکه در بعضی خانههایی که کودکی با این مشخصات دارند، اشیاء شکستنی و تیز را از دسترس کودک خارج میکنند.
اختلال نافرمانی مقابلهای: از بارزترین صفات این کودکان، نافرمانی میباشد. این نافرمانی بیشتر خود را در مدرسه یا مهدکودک نشان میدهد و صبب رنجش این خوی مریض چه روح بزرگی میتواند داشته باشد.
همچنین نشانههایی از خشم بی حد و مرز در وجود این کودکان وجود دارد. این خشم باز هم تقصیر پدر و مادر توست. خشمی که بدلیل این جدایی، شکل گرفت است و کودک درهرحال از دست پدر و مادرش عصبانی است.ازآنجایی که توانایی آن را ندارد که مستقیما چیزی را به والدین خود بگوید، خشم خود را بر روی دوستان و همسن های خالی پرخاش میکنند.
مشکلات درونسازی شده
مشکلات درونسازی شده: عبارتند از مشکلاتی که اکثرا برای افراد برونگرا و اجتماعی رخ میدهد.ازجمله این مشکلات میتوان به سکوتهای طولانی، اضطراب، افسردگی، بازداری، ناامیدی و شکایات جسمانی میباشد.
تمام مشکلاتی که در بخش درونسازی شده بیان شد، ناشی از عدم وجود اعتماد بنفس کافی میباشد. کودک همیشه خود را عامل و مقصر طلاق والدین خود میداند و ازاین رو مدام حس شرمندگی و شرمساری دارد که او را از ابراز احساسات، عواطف و افکار خود منع میکند.
کودکانی با این ویژگیها، بهنحوی رفتار میکنند که گویی همیشه گناهکارند؛ اگر کار اشتباهی انجام دهند، چندین بار عذرخواهی میکنند، برایاینکه خود را کودک خوبی نشان دهند، احتمالا بی هیچ دلیلی به تمیز کردن خانه یا کارهایی مشابه آن اقدام خواهند کرد.
استرس تا چه حد روان بچهها را به هم میریزد؟
تنشهایی که فرزندان بعد از طلاق والدین تجربه میکنند، با توجه به سنی که دارند بر رشد روانی و اجتماعی آنها تاثیرات زیادی میگذارد. در کل، پدیده طلاق برای تمامی اعضای خانواده استرسآور است و بیشترین تاثیر آن در رفتار فرزندان مشاهده میشود. همانطور که گفته شد، براساس جنسیت فرزندان و سنشان هنگام متارکه والدین، تغییرات رفتاری متفاوتی پیشبینی میشود.
مثلا براساس جنسیت تفاوتهای رفتاری به صورت زیر پیشبینی میشود:
دختران: در دختران بیشتر پدیده انزواگزینی و خمودگی را مشاهده میکنیم که میتواند منجر به افسردگی شود.
پسران: در پسرها بیشتر رفتارهای پرخاشگرانه و ناسازگاری مشاهده میشود.
براساس گروه سنی متفاوت هم این مشکلات مورد انتظار است:
مشکلات روانی کودکان طلاق: یک تا سه سالگی
بازگشت به سنین پایینتر از لحاظ رفتاری
اختلال خواب و تحریکپذیری
آسیبپذیری در روند رشدی
مشکلات روانی کودکان طلاق: سه تا شش سالگی
کابوس شبانه
بیاعتمادی
عدم شکلگیری استقلال شخصی
احساس خلاء عاطفی
مشکلات روانی کودکان طلاق: شش تا دوازده سالگی
احساس غم و دلتنگی
احساس گناه
احساس عدم کفایت
مشکلات روانی کودکان طلاق: دوازده سال به بالا
افسردگی
عصیانگری و لجبازی
پرخاشگری
اختلال در شکلگیری هویت فردی
راه حلهایی برای کاهش مشکلات روانی کودکان طلاق
زوجین باید برای دوران بعد از طلاق مهارتهای لازم را فرا بگیرند تا بعد از طلاق مشکلات کمتری متوجه کودکانشان گردد.اولین نکتهای که والدین باید به آن توجه کنند این است که بعد از جدایی برنامهریزی آنها برای کودکان یکسان و هماهنگ باشد. نکته دوم پرهیز از سوال کردن از کودک در رابطه با والد مقابل است. سومین و مهمترین نکته بدگویی نکردن پشت سر والد غایب است.
پدرومادر همواره باید سعی در تصویرسازی ذهنی مناسب از شخصیت همسر سابق خود در ذهن کودک داشته باشند و بدون زیر سوال بردن شخصیت طرف مقابلشان، برای کودک توضیح بدهند که علت طلاق عدم تفاهم آنها بوده است و جایگاه والد مقابل را در ذهن کودک خراب نکنند.
درنهایت این اطمینان را به کودکان بدهند که آنها هیچ نقش یا تقصیری در این مساله نداشتهاند تا احساس گناه در ذهن کودکان شکل نگیرد. بعد از جدایی، کودکتان را پستچی قرار ندهید و از او نخواهید اخبار خانه والد دیگر را برای شما بیاورد.
چنین رفتاری مصداق دقیق کودکآزاری است و به فرزندتان آسیب زیادی میزند. وقتی کودکتان را ابزار جاسوسی قرار میدهید، احساس گناه در او ایجاد میکنید و این احساس در آینده میتواند به افسردگی و اضطراب تبدیل شود. اگر بعد از جدایی خواستید مواردی را به همسر سابقتان بگویید، خودتان این کار را انجام دهید یا یک واسطه بزرگسال را برای انتقال پیام درنظر بگیرید.