سبک های دلبـسـتگی که در انسان شکل می گیرد می تواند زمینه ساز یک سری از ویژگی ها و خصوصیات شخصیتی خاص در افراد گردد.
دلبـسـتگی یک رابطه هیجانی خاص اســت که مستلزم تبادل لذت، مراقبت و آسایش میباشد. ریشه پژوهشها در زمینه دلبـسـتگی بــه نظریه فروید درباره عشق باز میگردد امّا غالباً از پژوهشگر دیگری بــه نام پدر نظریه دلبـسـتگی نام برده میشود.
جان باولبی پژوهشهای گستردهای درباره مفهوم دلبـسـتگی بــه عمل آورد. او دلبـسـتگی را چنین توصیف کــرده اســت: «ارتباط و پیوند روانی پایدار بین دو انسان»
باولبی با این دیدگاه روانکاوانه موافق بود که تجربیات اولیه کودکی، تاثیر مهمی بر رشد و رفتارهای بعدی در زندگی دارد. بــه عقیده او،سبک های دلبـسـتگی اولیه ما در دوران کودکی و از طریق رابطه کودک / پرستار شکل میگیرد.
باولبی همچنین عقیده داشت که دلبـسـتگی دارای مولفهای تکامل یابنده اســت و بــه بقای انسان کمک میکند. «گرایش بــه ایجاد پیوندهای عاطفی قوی بــه افراد بخصوص، یک مولفه اصلی طبیعت انسان اســت.»
باولبی عقیده داشت که دلبـسـتگی دارای چهار ویژگی مختلف اســت:
حفظ نزدیکی:
تمایل بــه نزدیک بودن بــه کسانی که بــه آنها دلبـسـتگی داریم.
پناهگاه امن:
بازگشت نزد فردی که بــه آن دلبـسـتگی داریم بــه هنگام مواجه شدن با خطر یا تهدید.
پایه مطمئن:
فردی که بــه آن دلبـسـتگی وجود دارد، پایه مطمئن و قابل اتکایی برای کودک بــه وجود میآورد تا بــه کشف محیط و جهان پیرامونش بپردازد.
اندوه جدایی:
اضطراب ناشی از عدم حضور فردی که بــه آن دلبـسـتگی وجود دارد.
بطور کلی سه سبک عمده دلبـسـتگی وجود دارد:
بعداً در سال 1986 دو پژوهشگر دیگر بــه نامهای مِین و سولومن، سبک چهارمی را نیز بــه نام دلبـسـتگی سازمان نیافته-نامطمئن بــه سه سبک قبلی افزودند.
پژوهشهای متعدد بعدی، نتیجهگیریهای بعدی مشخص کــرد که سبکهای دلبـسـتگی اولیه بر روی رفتارهای بعدی در زندگی تاثیر گذارند.
بــه خاطر داشتن این نکته حائز اهمیت اســت که سبکهای دلبـسـتگی شکل گرفته در دوران کودکی لزوماً با آنچه در دلبـسـتگیهای عاطفی دوران بزرگسالی نشان داده میشود یکسان نیستند.
زمان زیادی بین دوران کودکی و بزرگسالی سپری شده و تجربیات بــه دست آمده در این فاصله زمانی نیز نقش عمدهای در سبکهای دلبـسـتگی دوران بزرگسالی ایفاء میکنند.
آنچه بــه عنوان دلبـسـتگی دوسوگرا یا اجتنابی در دوران کودکی توصیف میشود میتواند دلبـسـتگی مطمئنی برای بزرگسالان شود و بالعکس. همچنین خلق و خوی فرد هم در دلبـسـتگی نقش دارد.
امّا پژوهشهایی که در این زمینه بــه عمل آمده مشخص ساخته اســت که الگوهای شکل گرفته در دوران کودکی نقش مهمی بر روابط بعدی دارد.
تحقیقات نشان میدهد بزرگسالانی که دلبـسـتگی مطمئن داشتند تمایل بــه این عقیده داشتند که عشق عاطفی، پایدار و بادوام اســت. امّا آنهایی که دلبـسـتگی دوسوگرا داشتند بارها بــه دام عشق گرفتار شده بودند و کسانی که دلبـسـتگی اجتنابی داشتند، عشق را موقت و نایاب توصیف میکــردند.
ویژگیهای دلبـسـتگی مطمئن
در یک بزرگسال:
دریک کودک:
کودکانی که دلبـسـتگی مطمئن دارند، بــه هنگام جدا شدن از پرستار یا مراقب، چندان احساس ناراحتی نمیکنند. این کودکان بــه هنگام ترس، برای کسب آرامش و آسایش بــه والدین یا پرستار روی میآورند.
این کودکان هرگونه تماسی که از سوی والد برقرار شود را با آغوش باز میپذیرند و با رفتار مثبت بــه آن واکنش نشان میدهند. این کودکان با وجودی که از غیبت والدین خیلی احساس ناراحتی نمیکنند اما آنها را بــه وضوح بر بیگانگان ترجیح میدهند.
والدین این کودکان معمولاً تمایل بیشتری برای بازی با کودکانشان دارند. بــه علاوه، این والدین بــه سرعت بــه نیازهای کودکانشان واکنش نشان میدهند و بــه طور کلّی نسبت بــه والدین کودکانی که دلبـسـتگی نامطمئن دارند، بــه فرزندانشان پاسخگوترند.
در بزرگسالان، کسانی که دلبـسـتگی مطمئن دارند معمولاً بــه دنبال روابط قابل اعتمادتر و پایدارتری هستند. سایر ویژگیهای کلیدی دلبـسـتگی مطمئن در بزرگسالان شامل خودباوری زیاد، لذت بردن از روابط صمیمانه، جستجوی حمایت اجتماعی و توانایی در بــه اشتراک گذاشتن احساسات با دیگران اســت.
تحقیقات نشان میدهد زنانی که دارای سبک دلبـسـتگی مطمئن هستند، احساسات مثبتتری درباره روابط عاطفی و عاشقانه خود دارند.
دلبـسـتگی دوسوگرا:
ویژگیهای دلبـسـتگی دوسوگرا
بــه عنوان بزرگسال:
بــه عنوان کودک:
کودکانی با دلبـسـتگی دوسوگرا بــه شدّت نسبت بــه بیگانگان مشکوک هستند. این کودکان بــه هنگام جدا شدن از والد یا پرستار، ناراحتی زیادی نشان میدهند امّا با بازگشت آنها نیز بــه نظر نمیرسد که آرامش یافتهاند. در بعضی موارد، کودک ممکن اســت والدین را طرد کند و بــه سراغ آنها نرود و یا بــه طور آشکار بــه آنها پرخاش کند.
در بزرگسالان، کسانی که دلبـسـتگی دوسوگرا دارند غالباً تمایلی بــه نزدیک شدن با دیگران ندارند و نگرانند که طرف مقابلشان متقابلاً بــه احساسات آنها پاسخ ندهد. این امر بــه قطع متوالی رابطه، غالباً بــه دلیل احساس سرد شدن رابطه و دوری، میانجامد.
این افراد پس از خاتمه یافتن یک رابطه، بسیار احساس آشفتگی و پریشانی میکنند. کاسیدی و برلین آلگوی آسیبشناسانه دیگری را نیز در بزرگسالانی که سبک دلبـسـتگی دوسوگرا دارند توصیف کــردهاند، بدین ترتیب که این افراد بــه عنوان منبع امنیت بــه کودکان کم سن و سال وابـسـتگی پیدا میکنند.
بــه عنوان بزرگسال:
بــه عنوان کودک:
کودکانی که سبک دلبـسـتگی اجتنابی دارند از والدین و پرستاران دوری میکنند. این اجتناب غالباً پس از یک دوره غیبت ابراز میشود.
این کودکان ممکن اســت توجه والدین را رد نکنند امّا نه در جستجوی جلب توجه آنها بر میآیند و نه کسب آرامش و آسایش از ارتباط با آنها میکنند. این کودکان بین والدین خود و یک فرد کاملاً غریبــه ترجیحی قایل نمیشوند.
در بزرگسالان، کسانی که دلبـسـتگی اجتنابی دارند، در برقراری روابط نزدیک و صمیمانه مشکل دارند. این افراد سرمایهگذاری عاطفی چندانی در برقراری روابط با دیگران نمیکنند و در صورت خاتمه یافتن یک رابطه نیز زیاد ناراحت نمیشوند.
آنها معمولاً با بــهانههایی (مثل درگیریهای کاری) از برقراری روابط نزدیک اجتناب میکنند. پژوهشها همچنین نشان دادهاند که بزرگسالانی با سبک دلبـسـتگی اجتنابی، بیشتر پذیرای روابط جنسی اتفاقی و تصادفی هستند.
دیگر ویژگیهای متداول این افراد عبارت اســت از ناکامی در پشتیبانی از دوستان و نزدیکان در خلال لحظات پر اســترس و نیز ناتوانی در بــه اشتراک گذاشتن احساسات، افکار و هیجانات با دیگران.
ویژگیهای دلبـسـتگی سازمان نیافته
در یک سالگی:
در 6 سالگی:
کودکانی که سبک دلبـسـتگی سازمان نیافته- غیرمطمئن دارند، نشانههایی از کمبود رفتارهای واضح و روشن دلبـسـتگی از خود بروز میدهند.
کنش و واکنش آنها نسبت بــه پرستاران غالباً رفتاری ترکیبی، شامل اجتناب و مقاومت اســت. این کودکان گیج بــه نظر میرسند و گاهی اوقات در حضور پرستار سردرگم یا نگران هستند.
تحقیقات نشان میدهد رفتار ناسازگار از جانب والدین میتواند عامل پدید آمدن این سبک دلبـسـتگی باشد.
والدینی که هم بــه صورت عامل ترس و هم عامل اطمینان برای کودکانشان جلوهگر میشوند، در پیدایش این سبک دلبـسـتگی در کودکان نقش دارند. زیرا کودک از کنار والدین بودن هم احساس ترس و هم احساس آسایش میکند و این امر بــه سردرگمی او میانجامد.